۷/۲۷/۱۳۹۲

برخی اسامی قدیمی و اصیل محلات اورمیه

گردآوری: حسن واحدی
اومود اورمولو: بسیاری از نام های گردآوری شده توسط نویسنده دارای اشکالاتی می باشند که بی‌تردید بررسی بیشتری را می طلبند. به استثنای محلات قدیمی شهر اورمیه بسیاری دیگر از مناطق شهر قدمتی جدید داشته و نامهای جدیدی نیز از سوی دولت ایران به اجبار فارسی انتخاب شده اند، در عین حال بسیاری از نام های ذکر شده ترکی مذکور نیز به سبب سیاست های فارسی سازی در شهر اورمیه به اسامی جعلی فارسی تغییر داده شده اند.  
شهر تاریخی و توریستی اورمیه، مرکز استان آزربایجان غربی، در کنار دریاچه شور اورمیه قرار گرفته است. مطالعه اسامی قدیمی مکان‌ها و محلات مختلف این شهر می‌تواند برای هر شهروندی جالب بوده و آشنایی با نامهای قدیمی مکانهای مختلف شهر خود، باعث علاقه‌مندی بیشتر به مطالعه تاریخ شهرش باشد. تاریخی که سراسرش افتخار و سربلندی است. چه در برابر اشرار و چه در برابر بیگانگان. اورمیه مردمانی دارد که مهمان نوزای ‌شان زبانزد همه مردم ایران می‌باشد. این شهر سرسبز دیار آزربایجان، نیاز دارد تا بهتر و بیشتر مورد مطالعه قرار بگیرد و نیز در انتخاب اسامی جدید برای نامگذاری مناطق و محلات جدید به مشاهیر و نام آوران این شهر بهای بیشتری داده شود.
در این نوشته کوتاه سعی بر آن داشته‌ام تا برخی از اسامی قدیمی داخل شهر اورمیه را گردآوری نمایم تا جرقه‌ای باشد برای مطالعه و تحقیق بیشتر در این راستا، برای علاقه‌مندان به فرهنگ و تاریخ و جغرافیای این مرزو بوم.
اسامی قدیمی مکان ها و محلات اورمیه:
1- نام کنونی (تورپاق قالا)، نام قدیمی [توپراق قالا]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “تورپاق قالا”، مکان {میدان ابوذر}
2- نام کنونی (قسمتی از خیابان ابوذر)، نام قدیمی [موتور باشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “موتور باشی”، مکان {خیابان ابوذر}
3- نام کنونی (خیابان حرّ)، نام قدیمی [دووار باشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {خیابان ابوذر}
4- نام کنونی (حاجی‌پیر‌لی)، نام قدیمی [حاجی‌پیر‌لی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ ” حاجی‌پیر‌لی “، مکان {کمربندی}
5- نام کنونی (قره‌ حسنلی)، نام قدیمی [قره حسنلی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “قره حسنلی”، مکان {کمربندی}
6- نام کنونی (خیابان علامه مجلسی)، نام قدیمی [قره‌لر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “قره‌لر”، مکان {کمربندی}
7- نام کنونی (قسمتی از خیابان ولیعصر)، نام قدیمی [شیرباشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “شیرباشی”، مکان {ولیعصر}
8- نام کنونی (دییه‌لر)، نام قدیمی [دییه‌لر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دییه‌لر”، مکان {کمربندی}
9- نام کنونی (یئددی ده‌ییرمان)، نام قدیمی [یئددی ده‌ییرمان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “یئددی ده‌ییرمان”، مکان {خیابان مدنی}
10-  نام کنونی (قوشا قه‌فه‌لر)، نام قدیمی [قوشا قه‌فه‌لر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “قوشا قه‌فه‌لر”، مکان {کمی بالاتر از توپراق قالا}
11- نام کنونی (دره چایی)، نام قدیمی [دره چایی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دره چایی”، مکان 12- نام کنونی (عره‌شلو)، نام قدیمی [عره‌شلو]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “عره‌شلو”، مکان {بلوار والفجر}
13- نام کنونی (فلاحی)، نام قدیمی [کاظیم خان دیزه‌سی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “فلاحی”، مکان {بلوار والفجر}
14- نام کنونی (بهنق 1)، نام قدیمی [قالا قاپی‌سی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بئهنه بیر”، مکان {شهرچایی}
15- نام کنونی (بهنق 2)، نام قدیمی [اسد آوا]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بئهنه ایکی”، مکان {شهرچایی}
16- نام کنونی (امام علی-ع-)، نام قدیمی [داغ باغی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “امام علی-ع-”، مکان {میدان مولوی}
17- نام کنونی (شیخ تپه)، نام قدیمی [شیخ تپه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “شیخ تپه”، مکان {شهرچایی}
18- نام کنونی (آغداش)، نام قدیمی [آغداش]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “آغداش”، مکان {خیابان منتظری}
19- نام کنونی (شور شورا)، نام قدیمی [شور شورا]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “شور شورا”، مکان {خیابان منتظری}
20- نام کنونی (قسمتی از میدان مهاباد)، نام قدیمی [خزران]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هزران”، مکان {دروازه مهاباد}
21- نام کنونی (داش مسجد)، نام قدیمی [داش مسجد]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “داش مچید”، مکان {خیایان منتظری}
22- نام کنونی (وکیل باشی)، نام قدیمی [وکیل باشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “وکیل باشی”، مکان {خیابان باکری}
23- نام کنونی (جارچی باشی)، نام قدیمی [جارچی باشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “جارچی باشی”، مکان {خیابان باکری}
24- نام کنونی (خیابان بعثت)، نام قدیمی [عسگر آبادی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {خیابان باکری}
25- نام کنونی (بازار آغزی)، نام قدیمی [بازار آغزی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بازار آغزی”، مکان {چهار راه خیابان امام-ره- و خیابان عطایی}
26- نام کنونی (خانباباخان کوچه‌سی)، نام قدیمی [خانباباخان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “خانباباخان”، مکان {مابین خیابان سرداران-خیام شمالی}
27- نام کنونی (تندیرچی‌لر)، نام قدیمی [تندیرچی‌لر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “تندیرچی‌لر”، مکان {مابین خیابان باکری و دروازه مهاباد}
28- نام کنونی (حوالی خیابان پزشکیان)، نام قدیمی [دوه‌چی‌لر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دوه‌چی‌لر”، مکان {خیابان پزشکیان}
29- نام کنونی (قسمتی از خیابان حافظ)، نام قدیمی [آغ زمی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “حافظ”، مکان {خیابان حافظ}
30- نام کنونی (میدان جئیران)، نام قدیمی [فلکه جئیران]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “فلکه جئیران”، مکان {ابتدای خیابان 17 شهریور}
31- نام کنونی (میدان چی چست)، نام قدیمی [چی چست]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “فلکه زنجیر”، مکان {میدان چی چست}
32- نام کنونی (چهار راه آتش نشانی)، نام قدیمی [مال مئیدانی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {خیابان مدنی}
33- نام کنونی (دوشابچی خانا)، نام قدیمی [دوشابچی خانا]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دوشابچی خانا”، مکان {خیابان مطهری}
34- نام کنونی (درویشلر)، نام قدیمی [درویشلر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “درویشلر”، مکان {خیابان مجاهد}
35- نام کنونی (دمیرچی خانا)، نام قدیمی [دمیرچی خانا]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دمیرچی خانا”، مکان {میدان ولایت فقیه-مرکز}
36- نام کنونی (بازارباش)، نام قدیمی [بازارباش]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بازارباش”، مکان {میدان بازارباش}
37- نام کنونی (خیابان دستغیب)، نام قدیمی [مافی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “مافی”، مکان {خیابان مافی-ساحلی}
38- نام کنونی (حوالی علی آباد)، نام قدیمی [طیارا مئیدانی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “علی آباد”، مکان {محله علی آباد}
39- نام کنونی (محله های پشت مسجد سردار و مسجد یوردشاه)، نام قدیمی [یوردشاه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “یوردشاه”، مکان {خیابان امام-ره}
40- نام کنونی (روبروی میدان تره بار)، نام قدیمی [بوغدا میئدانی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بوغدا مئیدانی”، مکان {کمربندی}
41- نام کنونی (چهاربخش)، نام قدیمی [چالا باشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “چاربخش”، مکان {حوالی حافظ}
42- نام کنونی (عسگرخان)، نام قدیمی [عسگرخان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “عسگرخان”، مکان {خیابان مدنی}
43- نام کنونی (میدان امام حسین-ع-)، نام قدیمی [گؤل اوستو]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “گؤل اوستو”، مکان {مابین سرداران 1و2}
44- نام کنونی (حوالی میدان شهدا/شاپور)، نام قدیمی [موسی قولوخان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “منطقه دروازا شاپور”، مکان {دروازا شاپور}
45- نام کنونی (خیابان ورزش)، نام قدیمی [آلتمیش تنف]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “آلتمیش تنف”، مکان {میدان خیرین}
46- نام کنونی (شهرک وحدت)، نام قدیمی [قه‌فه قاباغی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “قه‌فه قاباغی”، مکان {نرسیده به شهرک فرهنگیان}
47- نام کنونی (دوققوز پله)، نام قدیمی [دوققوز پله]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دوققوز پله”، مکان {میدان دوققوز پله}
48- نام کنونی (اوچ گؤز کؤرپو)، نام قدیمی [اوچ گؤز کؤرپو]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “اوچ گؤز کؤرپو”، مکان {میدان آذربایجان}
49- نام کنونی (میدان آذربایجان)، نام قدیمی [فلکه پلیسراه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {ابتدای جاده سنتو}
50- نام کنونی (قسمتی از خیابان سرداران)، نام قدیمی [لطفعلی خان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “لطفعلی خان مچیدی”، مکان {خیابان سرداران}
51- نام کنونی (میدان شهدا)، نام قدیمی [دروازا شاپور-سلماس]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دروازا شاپور”، مکان {حوالی چهارراه ولیعصر}
52- نام کنونی (آرامگاه)، نام قدیمی [آغا قبیری]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “آغا قبیری”، مکان {حوالی دروازه مهاباد}
53- نام کنونی (شهرچایی)، نام قدیمی [شهرچایی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “شهرچایی”، مکان {ابتدای شیخ تپه}
54- نام کنونی (کشتارگاه)، نام قدیمی [جووودلر داغی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {بلوار رجایی}
55- نام کنونی (علی کومو) نام قدیمی [علی کومو]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “امام علی(ع)”، مکان {بلوارامام علی }
56- نام کنونی (بزوه) نام قدیمی [بزوه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بزوه”، مکان {حوالی پل قویون}
57- نام کنونی (قویون کؤرپوسو) نام قدیمی [قویون کؤرپوسو]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “‌قویون کؤرپوسو” ، مکان {ابتدای جاده بند}
58- نام کنونی (پنجراه-حافظ) نام قدیمی [نووگئچر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “پنجراه-حافظ” ، مکان {خیابان حافظ}
59- نام کنونی (میدان آزادی) نام قدیمی [مجسمه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “مجسمه”، مکان {میدان آزادی اول جاده سلماس}
60- نام کنونی (خیابان گلستان) نام قدیمی [اییوف آباد]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {خیابان گلستان}
61- نام کنونی (بنی هاشم/شاهرخ آباد) نام قدیمی [باغ مئشه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “شاهرخ آباد”‌، مکان {خیابان بنی هاشم}
62- نام کنونی (مسجد ملی) نام قدیمی [دیزه- مسجد ملی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ ” مسجد ملی”، مکان {خیابان ولیعصر}
63- نام کنونی (شورا) نام قدیمی [دیزه سیاووش]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {خیابان شورا}
64- نام کنونی (طرزیلو) نام قدیمی [طرزیلو]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “طرزیلو”‌ ، مکان {فلکه مادر}
65- نام کنونی (بادکی) نام قدیمی [بادکی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “اسلام آباد”‌ ، مکان {آخر اسلام آباد 2}
66- نام کنونی (خاتین جان) نام قدیمی [خاتین جان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “خاتین جان” ، مکان {جاده انهر آخر خیابان میرشکارلو}
67- نام کنونی (سنگر) نام قدیمی [سنگر بروخان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “سنگر”‌ ، مکان {جاده انهر –خیابان حکیم}
68- نام کنونی (سنگر) نام قدیمی [سنگر بیگلربیگی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “سنگر”، مکان {اخر خیابن وکیلی}
69- نام کنونی (الواج) نام قدیمی [آلواج]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “آلواج”‌ ، مکان {جاده انهر}
70- نام کنونی (خانقاه الواج) نام قدیمی [آلواج خنیه سی ]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ ، مکان {جاده انهر}
71- نام کنونی (محله پارک فرهنگ)، نام قدیمی [باخچاباشی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “باخچا باشی”، مکان {خیابان کشاورز، نرسیده به شهرک فرهنگیان}
72- نام کنونی (نرسیده به دوشابچی‌خانا از طرف خیابان طالقانی)، نام قدیمی [قاپان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “قدیم قاپان”، مکان {خیابان طالقانی}
73- نام کنونی (حوالی آتشنشانی، خیابان مدنی)، نام قدیمی [اسماعیل بی مچیدی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “اسماعیل بی”، مکان {خیابان مدنی}
74- نام کنونی (خیابان راهنمایی و برزگر)، نام قدیمی [سویوممت/اوچ گونبز]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “هر دو”، مکان {خیابان راهنمایی}
75- نام کنونی (خیابان نور)، نام قدیمی [یئددی ائولر]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “هر دو”، مکان {خیابان نور}
76- نام کنونی (حوالی خیابان مطهری و دوشابچی‌خانا)، نام قدیمی [سامان مئیدانی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند ” هر دو”، مکان {خیابان مطهری}
77- نام کنونی (صدقه)، نام قدیمی [صدقه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند “صدقه”، مکان [ما بین میدان آذربایجان و میدان اسلام آباد کمربندی}
78- نام کنونی (اطراف مسجد مناره)، نام قدیمی [امیر تومان]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “هر دو”، مکان {عطایی}
7+- نام کنونی (داش فلکه)، نام قدیمی [داش فلکه]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “داش فلکه”، مکان {خیابان پرواز}
80- نام کنونی (اطراف تالار مهدیه/کنار بیمارستان عارفیان)، نام قدیمی [ارک]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “تالار مهدیه”، مکان {خیابان امام}
81- نام کنونی (محل احداث بیمارستان عارفیان)، نام قدیمی [توپخانا مئیدانی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “بیمارستان عارفیان”، مکان {مابین خیابان امام و جارچی باشی}
82- نام کنونی (دلگشا کوچه‌سی)، نام قدیمی [دلگشا]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “دلگشا”، مکان {عطایی}
83- نام کنونی (تئلفون کوچه‌سی)، نام قدیمی [تئلفون کوچه‌سی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “تئلفون کوچه‌سی”، مکان {بنی هاشم/شاهرخ آباد}
84- نام کنونی (صحیه/کوی 3)، نام قدیمی [صحیه کوچه‌سی]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “صحیه کوچه‌سی”، مکان {عطایی}
85- نام کنونی (جوانمرد قصاب)، نام قدیمی [جوانمرد قصاب]، نامی که مردم استفاده می‌کنند‌ “جوانمرد قصاب”، مکان {خیابان امام}
بازنشر از سایت آنلام

۷/۱۷/۱۳۹۲

گذار امپراتوری چند ایلی، چندزبانی و چندفرهنگی به دولتی یکپارچه

از خیزش گیلان تا خروش آذربایجان
تاریخ ایرانی: آنچه می‌خوانید مقاله‌ای است از یرواند آبراهامیان، استاد تاریخ کالج باروک نیویورک که در مجله مطالعات خاورمیانه (Middle East Studies) منتشر شده و به بررسی حزب توده ایران و فرقهٔ دموکرات آذربایجان می‌پردازد. «تاریخ ایرانی» هر هفته، بخشی از ترجمۀ این پژوهش را منتشر می‌کند. 
***
افزایش ارتباط‌ها با جوامعی همگون در اروپای غربی به تدریج این مناسبات سنتی میان دولت و جامعه را تحلیل برد. روشنفکرانی که داشتند متجدد می‌شدند، حتی آن‌هایی که رگ ‌و ریشه‌شان از اقلیت‌های غیرفارس بود، تنوع زبانی را مرتبط می‌دانستند با بی‌کفایتی شرقی، خودمختاری منطقه‌ای را با هرج و مرج دولتی و کوچ‌نشینی ایلات را با تبهکاری روستایی. برنامهٔ آن‌ها گذار امپراتوری چند ایلی، چندزبانی و چندفرهنگی به دولتی یکپارچه بود با یک قدرت مرکزی، یک زبان، یک فرهنگ و یک ملیت. برای رسیدن به چنین هدفی به دو روش دل بسته بودند: تمرکز بخشیدن به دستگاه دولت و فارسی کردن زبان اقلیت‌ها.
«حبل‌المتین»، از روزنامه‌های برجستهٔ اواخر سدهٔ سیزدهم شمسی، در سرمقاله‌ای خطاب به وزارت آموزش، توجه‌ها را معطوف به مشکل زبان کرد: «ملت واحده اهالی یک ناحیه را می‌توان نامید که تمام آنان از حیث عادات و اخلاق و مذهب یکی باشند، و هر مملکتی که مرکب از ملت واحده باشد، برای ترقی مستعد‌تر است و تربیت و تمدن آن ملک را با وجود فی‌الجمله حرکت در کمال سرعت فرا خواهد گرفت. به عکس در ممالکی که ملل مختلفه سکنی دارند، ترقی و تمدن را عایقی بزرگ در پیش می‌باشد... یکی از خرابی‌های بزرگ هجوم مغول و تاتار که امروزه نیز مملکت ما را اسیر بند غم نموده، اشاعهٔ زبان ترکی در بهترین نواحی ایران یعنی خاک مقدس آذربایجان می‌باشد. شیوع این لسان در آن ناحیه اختلاف بزرگی مابین دو برادر انداخته و از طرفی رشتهٔ پلیتیکی مملکت ما را نیز متزلزل ساخته؛ برادران آذربایجانی ما خود را از نوع فارس جدا می‌دانند و پارسی‌زبانان عوام نیز این اختلاف بی‌اصل ‌و بنا را از روی دلیل می‌پندارند و حال آنکه تماما از پستان یک مادر شیر نوشیده‌ایم و در یک خانه تربیت شده‌ایم.»(۱)
در جریان انقلاب مشروطهٔ سال ۱۲۸۵، اصلاح‌طلبان از دربار ترک‌زبان قاجار به زور امتیاز نظامی گزینشی را گرفتند که مطابقش یک سوم کرسی‌های مجلس به نمایندگان پایتخت فارسی‌زبان می‌رسید و راه ورود به مجلس را برای کسانی که سواد خواندن و نوشتن فارسی نداشتند، بستند. بعد از انقلاب، اصلاح‌طلبان که در حزبی به نام دموکرات با همدیگر ائتلاف کرده بودند، پافشاری داشتند روی ایجاد یک دستگاه اداری مدرن و یک نظام آموزشی کشوری. با این حال اما مخالفت اشراف زمین‌دار محافظه‌کار، گسست حاصل از حملهٔ سال ۱۲۹۰ روسیه و انگلستان، جنگ اول جهانی و ناآرامی‌های متعاقب آن در گیلان، خراسان و آذربایجان نگذاشت این طرح‌ها عملی شود.
سرکردهٔ خیزش گیلان کوچک‌خان بود، از رهبران مذهبی محلی آنجا. طیف‌های مختلفی به جنبش جنگل او پیوستند: ملاک گیلک که برای خودمختاری استان از شر دولت مرکزی «فاسد» مبارزه می‌کردند؛ انقلابی‌هایی آذری‌زبان از حزب کمونیست ایران که پایگاه اصلی‌اش در باکو بود؛ اسلام‌گراهایی طرفدار وحدت همهٔ مسلمانان دنیا که جنگ و جهادشان علیه بریتانیا بود؛ و دموکرات‌هایی که برای کسب آزادی ملی از چنگال «امپریالیست‌ها» و همدستانشان در تهران می‌جنگیدند. این شورشیان با همهٔ این انگیزه‌ها و اهداف بسیارشان، که داشتند «جمهوری شوروی سوسیالیستی گیلان» را پایه می‌گذاشتند و می‌دیدند بریتانیا دارد همه چیز ایران را می‌برد، هرکدام پی مسیرهای جداگانه‌ای بودند و در نتیجه گرفتار و قربانی صاحبان قدرت در مرکز شدند. اواخر سال ۱۳۰۰ سر کوچک‌خان را در تهران برای نمایش گذاشته بودند تا به همه ثابت کنند شورش و ناآرامی تمام شده.
در خراسان، کلنل تقی‌خان، فرماندهٔ ژاندارمری استان، با طرح وزارت داخله برای تمرکز بخشیدن به نیروهای مسلح مخالفت کرد و «ارتش خراسان» خودش را راه انداخت. در مشهد بعضی دموکرات‌ها که ناامید از انجام اصلاحات از سوی تشکیلات محافظه کار تهران شده بودند، به او پیوستند. با این حال انقلابشان ظرف چند ماه به شکستی تمام‌عیار انجامید. ژاندارمری منطقه حریف ارتش ملی نشد که ایلات و عشایر محلی هم کمکش می‌کردند. دموکرات‌های محلی هم که بیشترشان مهاجران آذری بودند، نشان دادند بیشتر وبال گردنند تا موهبت.(۲)  
بین این سه‌ تا، قیام آذربایجان جدی‌ترینشان بود. این قیام از اردیبهشت ماه ۱۲۹۶ جان گرفت که شیخ محمد خیابانی، از واعظان آتشین‌زبان تبریز، دولت را متهم به تبعیض گذاشتن میان استان‌ها در انتخابات مجلس کرد و خواهان استقرار یک شورای منتخب استانی شد.(۳) شاخهٔ محلی حزب دموکرات که به حمایت از خیابانی برخاستند و رسما اسم خودشان را تغییر دادند به فرقهٔ دموکرات آذربایجان، قضیه دیگر تبدیل شد به شورشی تمام‌عیار، چنان پیش رفتند که توانستند بر کل استان حاکم شوند. اوج ماجرا وقتی بود که این شورشیان دولت خودمختار آزادستان را پایه گذاشتند. اما به فکر لزوم سامان دادن به ارتشی برای دفاع از خودشان نیفتادند و به این ترتیب به محض اینکه دولت مرکزی توانست سرباز گسیل کند، جنبششان درهم شکست. خیابانی در شهریورماه ۱۲۹۹ کشته شد و طرفدارانش پراکنده شدند. پنج ماه بعد‌تر تعدادیشان دوباره دور هم جمع شدند و به سرگرد لاهوتی، از افسران ژاندارمری، کمک کردند تبریز را بگیرد، اما ارتش درجا از شهر بیرونشان کرد.
این شورش‌ها صرفا موقتا تن حکومت ایران را می‌لرزاندند اما مرتبا به حزب دموکرات ضربه می‌زدند. بعضی اعضای حزب، به خصوص در استان‌ها، حالا دیگر می‌خواستند به امید دستیابی فوری به اصلاحات اجتماعی در مناطق خودشان، با جنبش‌های منطقه‌ای هم‌پیمان و متحد شوند. باقی، به خصوص در پایتخت، کماکان اعتقاد داشتند تجدد با اندیشه‌های منطقه محور سازگار نیست. همین بود که سلیمان میرزا اسکندری، رییس حزب دموکرات در تهران، حاضر نشد از فعالیت‌های دم و دستگاهشان در گیلان، خراسان و آذربایجان حمایت کند. ملک‌الشعرای بهار، از دموکرات‌های برجستهٔ مشهد، صراحتا با تقی‌خان، کوچک‌خان و خیابانی مخالفت کرد و تأکید داشت «بدون یک حاکمیت مرکزی قدرتمند، کشور به آشوب کشیده می‌شود.»(۴) و احمد کسروی، نظریه‌پرداز ملی‌گرایی ایرانی، از حزب و از زادگاهش آذربایجان اخراج شد وقتی به اقدامات خیابانی و به خصوص حمایت او از روزنامه‌نگارانی که طرفدار نوشتن به ترکی بودند، انتقاد کرد.
با شکست این قیام‌های استانی، متجددان دوباره رو آوردند به پیشنهادهای سابقشان. «آینده»، از مجلات محبوب میان روشنفکران، با سرمقاله‌ای با عنوان «وحدت ملی نخستین هدف ما است» شروع به انتشار کرد: «همهٔ کسانی که تاریخ ایران، زبان فارسی و مذهب شیعه را ارج می‌نهند، باید متوجه باشند که اگر دولت ایران فرو بپاشد، بسیار چیز‌ها از دست خواهند داد و تا وقتی شهروندان این کشور در وهلهٔ اول خودشان را نه ایرانی بلکه ترک، عرب، کرد، بختیاری و ترکمن بدانند، دولت ایران در خطر فروپاشی است. بنابراین ما باید زبان‌های اقلیت، احساسات و عواطف منطقه‌ای و دلبستگی‌های عشیره‌ای را کنار بگذاریم و ساکنان مختلف ایران امروز را بدل کنیم به یک ملت واحد. با توسعهٔ بنیادین نظام آموزش ابتدایی و در نتیجه‌اش بردن زبان فارسی و تاریخ ایران به استان‌ها، می‌توان به این مهم دست یافت.»(۵)  
سردبیر «آینده»، محمود افشار، بعد‌تر در مقاله‌ای به نام «اتحاد ملی ایران و مسالهٔ ملیت» مفصلا به این موضوع پرداخت.(۶) بحث او این بود که چون مذهب شیعه دیگر نمی‌تواند همهٔ ایران را ذیل یک کشور نگه دارد و چون ایران را «خطر زرد» ترکیه و «خطر سبز» اعراب تهدید می‌کند، دولت باید پیوندهای فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی را میان اجتماعات مختلف موجود تقویت کند، وگرنه ایران همچون امپراتوری اتریش و مجارستان تجزیه می‌شود. او پیشنهاد این اقدامات پیشگیرانه را داد: ترویج زبان فارسی و تاریخ ایران در همهٔ نقاط کشور، به خصوص در آذربایجان، کردستان، خوزستان و بلوچستان، راه‌اندازی یک شبکهٔ راه‌آهن ملی، کنار گذاشتن نام‌های جغرافیایی غیرفارسی، انتقال ایلات ترک و عرب از نزدیکی مرز‌ها به مناطق مرکزی، بهینه‌سازی دستگاه دولت مرکزی.
شاه تازه، رضاشاه، به محض آنکه حکومت قاجار‌ها را برانداخت و قدرت خودش را تثبیت کرد، دست به اجرای بسیاری از این برنامه‌ها زد. لباس سنتی را ممنوع کرد، هیاتی منصوب کرد برای پاکسازی زبان فارسی از واژه‌های عربی، استان‌های خوزستان و عربستان را تبدیل به یک استان کرد، آذربایجان را به دو استان تقسیم کرد، دو استانی که یکیشان آمیخته بود با جمعیتی عظیم از کرد‌ها، شروع کرد به ساختن راه‌آهن سراسری ایران، همهٔ بازرگانان خارجی را هدایت کرد به سوی پایتخت، دم و دستگاه اداری مرکزی ایجاد کرد، همهٔ انتشاراتی‌های غیرفارسی‌زبان را تعطیل کرد و مهم‌تر از همه، مدارس زبان‌های اقلیت‌ها را خراب کرد و به جایشان نظام آموزشی سراسری در کشور راه انداخت که زبان فارسی یگانه زبان رسمی درس‌هایش بود.
این برنامه‌ها میان اصلاح‌طلبان محبوب اما میان محافظه‌کاران عموما نامحبوب بودند. برای روشنفکران ملی‌گرا، فارسی‌سازی زبان بخشی مهم و اساسی از فرایند تجدد بود اما برای روشنفکران غیرفارسی‌زبان، که نظام آموزشی سراسری کشور سود و استفاده‌ای برایشان نداشت، این فارسی‌سازی به‌سان تبعیضی قومیتی بود. برای طبقهٔ متوسط متجدد، متمرکز کردن امور، امری ضروری برای پیشرفت بود، اما برای طبقهٔ متوسط سنتی ساکن در استان‌ها، علت ریشه‌ای عقب‌ماندگی استان‌هایشان. برای نظریه‌پردازان میهن‌پرست، کسانی چون کسروی و افشار، هشیاری و خودآگاهی ملی، پیش‌نیاز لازم برای تثبیت دولتی مدرن بود، اما برای رهبران جمعیت‌هایی که بر پایهٔ اندیشهٔ اشتراک شکل گرفته بودند، شری نالازم بود که هشیاری و خودآگاهی اشتراکی را تحلیل می‌برد. به این ترتیب، تجدد به عوض فرونشاندن و نهایتا از بین بردن تضادهای سنتی گروه‌های اشتراکی، آن‌ها را خشمگین‌تر و آتششان را بسیار تند‌تر کرد.
حملهٔ سال ۱۳۲۰ متفقین و متعاقبش فرو افتادن حکومت رضاشاه، شدت این تضاد‌ها را آشکار کرد. نمایندگان مجلس، دولت را به خاطر استثمار مناطق روستایی و حاشیه‌ای به نفع پایتخت و رفتار به گونه‌ای که انگار «ایران فقط تهران است»، با لحن و زبانی تند تقبیح کردند. در استان‌ها، به خصوص در آذربایجان گروه‌ها و دسته‌جات ناراضی تهدید کردند شکایت می‌کنند و خسارت می‌گیرند.
چندتایی عامل بودند که وضعیت آذربایجان را به خصوص ناپایدار می‌کردند: بی‌اعتنایی رضاشاه به این منطقه، به عکس حمایتش از صنعت در تهران، اصفهان، مازندران و گیلان، بی‌میلی‌اش به تجارت و بازرگانی با اتحاد جماهیر شوروی، کشوری که طبیعی بود شریک تجاری آذربایجان باشد، وجود یک حس هشیاری و خودآگاهی ملی قوی میان جمعیت آذری، در شرایطی که بسیاری از دیگر اقلیت‌ها همچون عرب‌ها، بلوچ‌ها و ترکمن‌ها در دنیایی منحصر به افق‌های ایلی و عشایری‌شان زندگی می‌کردند؛ حضور روشنفکرانی ترک‌زبان که پیش از توسعه و فراگیری نظام آموزشی ایران، در باکو و استانبول تحصیل کرده بودند، نارضایتی «مهاجرین»، گروهی از شهروندان ایرانی که سه سال پیش‌ترش از اتحاد جماهیر شوروی به وطنشان برگشته بودند اما نتوانسته بودند کار پیدا کنند و خودشان را با محیط تازه‌شان وفق بدهند، ترویج ادبیات آذری از سوی روس‌ها در آذربایجان شوروی که کمونیست و همسایه آذربایجان ایران بود و فعالیت‌های تبلیغاتی سربازان شوروی که بسیاریشان ترک‌زبان بودند.
یکی از اعضای سفارت آمریکا در تهران که فرستاده شده بود تا اوضاع آذربایجان را ببیند، به واشنگتن گزارش داد متعاقب حملهٔ روس‌ها، نیروهای مسوول برقراری نظم و قانون پخش و پلا شده و از هم پاشیده‌اند، و همهٔ مقام‌های عالی‌رتبه فرار کرده‌اند به تهران.(۷)  جای آن‌ها را داوطلبانی مسلح گرفته بودند، نیروهایی که اغلبشان را مجمعی از بزرگان از میان «مهاجرین» به خدمت گرفته بودند، مجمعی که اعضایش حاضر نشده بودند حاکمیت دولت مرکزی را به رسمیت بشناسند. او بعد‌تر گزارش داد همدلی «گسترده» احتمالا با یک «جنبش بومی» باشد که در محدودهٔ خاک ایران، آذربایجانی خودمختار ایجاد کند.
با این حال اما ممانعت شوروی نگذاشت این احساسات و عواطف، جرقهٔ قیامی تمام‌عیار را در سال ۱۳۲۰ بزنند. مسکو عجالتا دست از حمایتش از این جنبش منطقه‌ای برداشت، به رسمیت شناختن مجمع بزرگان را پس گرفت، و به عوض فرماندار تازهٔ فرستاده‌ شده از تهران را کمک کرد. اما این احساسات و عواطف حاضر و آماده بودند تا در لحظه‌ا‌ی مناسب منفجر و در قالب شورشی جلوه یابند.(۸)
پی‌نوشت‌ها:
۱ـ سرمقاله، «نکتهٔ اهم قابل توجه ادارهٔ معارف و علوم آذربایجان»، حبل‌المتین، ۲۵ رمضان ۱۳۲۴ هـ. ق.
۲ـ ج. مجیری، «قیام خراسان و عبرت‌هایش»، دنیا، سال دوم (زمستان، ۱۳۴۶)، صص۱۱۸‌ـ‌۱۰۱.
۳ـ برای متن سخنرانی‌ها و رساله‌های خیابانی، نگاه کنید به: ع. آذری، قیام شیخ محمد خیابانی (تهران، بنگاه صفی‌علیشاه، ۱۳۲۹).
۴ـ ملک‌الشعرای بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران (تهران، چاپ رنگین، ۱۳۲۲)، ص۹.
۵ـ سرمقاله، «وحدت ملی نخستین هدف ما است»، آینده، سال اول (۱۳۰۴)، صص۶‌ـ‌۵.
۶ـ م. افشار، «اتحاد ملی ایران و مسالهٔ ملیت»، سال دوم (۱۳۰۵)، صص۵۶۹‌ـ‌۵۵۹.
7- Moose, Jr., 'Memorandum on Azerbaijan' (unpublished despatch in the files of the State Department, sent on 10 November 1941), pp. 1-22.
۸ـ سال ۱۹۴۳، یادداشتی متعلق به وزارت امور خارجهٔ ایالات متحده در اظهارنظری دربارهٔ محبوبیت روس‌ها گفت: «یکی از گزارش‌های ما حتی تا آنجا پیش رفته که گفته اگر روس‌ها لب ‌تر کنند، آذربایجان می‌تواند یک شبه شوروی شود.»:
U.S., Department of State, Foreign Relations of the United States (Washington, D.C.; GPO, 1964), I943, vol. Iv, p. 329 
منبع مقاله:
http://tinyurl.com/k6ayks3