۱۰/۳۰/۱۳۸۹

دوره جاهانشاه-جان بگيم خاتين قاراقويونلو، دوره ممتاز هنر معماري و تزئيني توركي و آزربايجاني

فعاليتهاي عمراني در دوره قاراقويونلوها بسيار چشمگير بوده است. حكمرانان قاراقويونلو در بسياري از شهرها و مخصوصا در تبريز پايتخت دولت تركي قاراقويونلو مساجد، مدرسه ها، بيمارستانها و پلهاي متعدد ساخته اند. قاراقويونلوها در تاريخ مدنيت و عمران و آبادي و شكوفائي مناطق قفقاز، عراق، آنادولو و آزربايجان نقش برجسته اي بازي نموده اند و خدمات آنها در ايجاد مراكز و تاسيسات تجاري و سياسي همواره مورد تاييد و تقليد سلسله هاي بعدي قرار گرفته است. بويژه شخص جهانشاه كه به جنبه هاي هنري معماري و شهرسازي علاقه مند بود، در راه عمران و آباداي شهرها فعاليت بسياري كرده و در امر احداث و ايجاد مراكز و مجتمعهاي علمي، فرهنگي، تجارتي، صنعتي و هنري اهتمام جدي داشته است. وي در بعضي از ايالات و ولايتهاي آزربايجان مدارس و مساجدي را ساخته كه از بزرگترين مدارس و مساجد عصر خود بوده اند. از جمله مجتمع محتشم مظفريه تبريز كه در زمان خود مركز علم و ادبيات بوده است. در دوره ٣٢ ساله حاكميت جهانشاه شهرهاي بزرگ آزربايجان مانند نخجوان، گنجه و مخصوصا تبريز، به لحاظ شهرسازي، عمران و معماري شكوفا شده اند. از بناهاي دوران جهان شاه قراقويونلو كه تا به امروز باقي مانده و شناخته شده است گؤي مسجيد (مسجد كبود) و مدرسه آن در تبريز-آزربايجان، مدرسه و عمارت همسرش بيگوم خاتون در تبريز-آزربايجان، اولو جاميع در وان-تركيه، و مسجد جمعه و درب امام در اصفهان-فارسستان را مي توان نام برد. (از ديگر آثار و ابنيه ي بجاي مانده از خاتين جان بيگم در قلمرو قاراقويونلو، مدرسه جان بيگم در ري، مسجد سلطان جان در ارزروم و مدرسه حوزوي خير النسا در قم است).
 يكي‌ از آثار‌ برجاي‌ مانده‌ از دوره‌ جهانشاه،‌ بناي‌ مشهور تاريخي‌ درب‌ امام‌ اصفهان (آرامگاه امامزاده ابراهيم بطحا و زين العابدين) در اصفهان‌-فارسستان است.‌ كتيبه‌ درب امام اصفهان، تاريخ‌ ٨٥٧ را كه‌ جهانشاه‌ امير عراق عجم‌ بود‌ نشان‌ مي‌دهد. اين بنا كه سر در اصلي آن به نام امير زاده جهان شاه است در زمره ابنيه تاريخي و نفيس دوران توركمانان قاراقويونلو و قرن نهم هجري به شمار مي رود. از ديگر آثار دوره سلطنت سلطان جهان شاه قراقويونلو، مسجد ميدان شهر كاشان-فارسستان است. اين جامع تاريخي مهم كه به نام مسجد عمادي هم خوانده مي شود نمونه ممتازي از هنر معماري و تزئيني دوران دولت توركي آزربايجاني قاراقويونلو و نيمه دوم قرن نهم هجري (١٤٦٣ ميلادي) ميباشد.
 جان بگيم خاتين قاراقويونلو
 جان بيگم شاهزاده دولت توركي آزربايجاني قاراقويونلو و رئيس اتحاديه ايلي قاراقويونلو در آزربايجان، عراق و ايران، از خاتون‏هاي صاحب نام سلسله تركي آزربايجاني قاراقويونلو و همسر جهانشاه است. جان بيگم خاتون داراي سوابق سياسي بسيار است. او در زندگي سياسي همسرش جاهانشاه و پسرش پيربوداق و حتي فرزندان همسرش، از جمله حسنعلي ميرزا نقش مؤثري داشت. جان بيگم پس از مرگ همسرش جاهانشاه (١٤٦٧-١٤٣٥) نيز در سرنوشت سياسي اين خاندان و تعيين جانشين براي ادامه حكومت قاراقويونلوها دخالت مي‏نمود و تا تصاحب تخت توسط حسن علي بر دولت آزربايجاني قاراقويونلو حكم راند.
 جان بيگم از درايت‏ها و مهارت‏هايي برخوردار بوده است كه جهانشاه و پيربوداق به استفاده از همكاري‏هاي او تمايل نشان مي‏دادند. اين مطلب از مشورت‏هاي پيربوداق با مادرش نيز آشكار مي‏شود. پيربوداق، فرزند جاهانشاه، از جان بيگم خاتون بود. او از شجاع‏ترين فرزندان جاهانشاه محسوب مي‏شد. زماني كه پيربوداق از جانب پدر مأمور فتح كرمان شد، مادرش جان بيگم او را در اين لشكركشي همراهي مي‏كرد. طهراني مي‏نويسد: «به اشارت والده، كرمان را به برادرش ابويوسف ميرزا ارزاني داشت و به شيراز توجه نمود.» پيربوداق پس از غلبه بر فارس، حكومت آن را برعهده گرفت.
 نقش سياسي جان بيگم خاتون در فرونشاندن شورش حسن‏علي ميرزا، فرزند همسرش جاهانشاه، از نقاط قوّت سياسي او محسوب مي‏شود. اين كار به فرجامي نسبتاً خوش خاتمه يافت. حسن‏علي ميرزا چندين سال به علت بدگماني پدر در قلعه «قهقهه» ماكو گرفتار بود. او در سال 863 هـ از غيبت پدر، كه مشغول جنگ در خراسان بود، سود جست و با همراهي گروهي از توركمانان و مردم تبريز، عليه پدر قيام نمود. جاهانشاه مجبور شد بلافاصله كار خراسان را تمام كند و با تيموريان مصالحه نمايد و براي خواباندن غائله پسر، به آزربايجان بازگردد. تبريز در محاصره بود كه «حسنعلي به حرم پدر ملتجي گشت و بيگم را، كه مادر ساير فرزندان جاهانشاه ميرزا بود، ... وسيله نجات ساخت.» با وساطت جان بيگم خاتون، حسنعلي ميرزا مورد عفو قرار گرفت. اقامت حسنعلي ميرزا در دربار براي جاهانشاه، كه نسبت به پسر بدگمان شده بود، گران مي‏آمد. به همين دليل، او را به حكومت بغداد منصوب كرد.
جان بيگم خاتون در قضيه قيام پيربوداق نيز واسطه قرار گرفت. پيربوداق پس از بازگشت از لشكركشي خراسان، عليه پدر در شيراز قيام كرد. مورّخان علت آن را صلح جاهانشاه با ابوسعيد تيموري مي‏دانند كه پيربوداق آن را دليلي بر ضعف پدر مي دانست. برخي مورّخان نيز علت آن را اقدام جاهانشاه در انتخاب فردي به غير از او به جانشيني مي‏دانند. «آخرالامر، والده پيربوداق، حرم محترم ميرزا جاهانشاه، بعد از آمد و شد بسيار، قرار بدان داد كه ميرزا پير بوداق با اتباع و اشياء و اولاد و اموال به جانب دارالسلام بغداد رفته، از شيراز دست باز دارد.» پيربوداق در بغداد، قيام خود را عليه پدر ادامه داد. جاهانشاه براي خلاصي از مشكلات داخلي ناشي از قيام پسران، با دادن حكومت بغداد به حسنعلي ميرزا، دو برادر را در مقابل هم قرار داد. جان بيگم خاتون، مادر پيربوداق، مأمور شد حسنعلي ميرزا را تا بغداد همراهي نمايد. مأموريت ديگر خاتون اين بود كه به كار پيربوداق نيز رسيدگي نمايد. احتمالاً اين خواسته‌ خاتون بود كه بدان وسيله، فرزند را ملاقات و او را به مصالحه دعوت نموده، از مقابله با پدر برحذر دارد. بغداديان، كه در جريان اصل واقعه قرار گرفته بودند، به جان بيگم خاتون اجازه ورود به بغداد را ندادند. حسنعلي مجبور شد به شام رود و به آق‏قويونلوها پناه برد. جان بيگم نيز بازگشت. او در راه بازگشت، گروهي از عشاير «قارااولوس» را، كه قريب پنجاه هزار خانوار مي‏شدند، با خود به حوالي آزربايجان كوچاند. اين افراد بعدها از همراهان و ياران جان بيگم خاتون شدند. پيربوداق در ادامه قيامش، با مشعشعيان همراه شد و به درخواست پناهندگي برادرش حسنعلي ميرزا پاسخ مثبت داد. سپاه جاهانشاه متوجه بغداد شدند و پس از محاصره‏اي طولاني در سال 870 هـ پيربوداق شكست خورد و تسليم شد و به سعايت برادرش، محمّدي، به قتل رسيد.
 جان بيگم خاتون علي‏رغم كشته شدن پسرش، پيربوداق، همچنان در مسائل سياسي فعّال بود. پس از مرگ جاهانشاه، حركت‏هايي از جانب دختران اسكندر ميرزا، آرايش خاتون و شاه‏سراي خاتون، براي انتخاب امير قاراقويونلوها صورت گرفت. آنان سعي كردند با اهداي پول و سيم و زر از خزانه شهر تبريز، سپاهيان را به كمك و همراهي خود دعوت كنند و حسنعلي ميرزا برادرشان را به تخت سلطنت بنشانند. به گفته طهراني، «خزانه، كه در شهر بود، از نقود و اجناس بين سپاهيان قسمت نمودند. آرايش بيگم زيورهاي زنانه به آلات رزم مبدّل ساخت، معجر مغفر گردانيد و سپر را چون نقاب بر سر كشيد و آينه‌ خودبين را، كه با او برابري مي‏كرد، شمشير دو روي ساخت و بر روي دشمن كشيد و با كمان، كه پياپي بر ابروي محبوبان دعوي مبارزه داشت، چنان تيري بر سينه زد كه از پشت او برون جست و سنان را، كه با مژگان خوبان دم از خون‏ريزي مي‏زد، بر سر چوب نيزه‏اش كرد و چون عرصه را از شير مردان خالي ديد، طرح بنيان سلطنت انداخت.» آنان به نام برادرشان، حسنعلي ميرزا، كه اهل سياست و تدبير نبود، سكه زدند و خطبه خواندند. اين خبر به جان بيگم رسيد. او بلافاصله دست به كار شد؛ زيرا نمي‏خواست حكومت قاراقويونلوها در خاندان اسكندر ميرزا استمرار يابد و چون پيربوداق كشته شده بود، براي پسر ديگرش ابوالقاسم ميرزا، سعي در سركوب اسكندريان نمود. او با دختران جاهانشاهيه و با ياري گرفتن از شاهزادگان و طرف‏داران خود از قبيله «قارااولوس» به مقابله با دختران اسكندر ميرزا برخاست، در مراغه مستقر شد و سپاه را به تبريز فرستاد. اين رويارويي به نفع سپاه جان بيگم خاتون خاتمه يافت و دختران اسكندر ميرزا به اسارت درآمدند، ولي طرف‏داران حسنعلي ميرزا از فرصت به دست آمده استفاده كردند و پيروزي نهايي را از آن حسنعلي ميرزا ساختند. حسنعلي ميرزا به حكومت قاراقويونلوها رسيد و در تصفيه‏هاي سياسي، جان بيگم خاتون را، كه بارها جان او را از مرگ نجات داده بود، به قتل رساند.
 جان بيگم خاتون علاوه بر اقدامات سياسي، در امور فرهنگي نيز پيش قدم بود. او به گواه مورّخان، زني «صالحه و عفيفه و خيّر بوده است.». از جمله خدمات ارزنده او بناي مسجد و خانقاه مظفّريه با الهام از لقب جاهانشاه قاراقويونلو، ابوالمظفّر در تبريز است كه امروزه به «گؤي مسجد» معروف است. وجه تسميه‌ اين نام‏گذاري استفاده از كاشي‏كاري فيروزه‏اي در بناي مسجد است. جان بيگم خاتون بناي مسجد را در سال 870 هـ آغاز نمود. ابن‏الكربلائي ضمن توصيف آثار دوره‌ جاهانشاه، اشاره دارد كه «در درآمد تبريز به جانب شرق، كه «خيابان» گويند، عمارتي است در كمال لطافت و نكويي موسوم به «مظفّريه» از مآثر ابوالمظفّر جاهانشاه پادشاه بن قارايوسف بن توره ميش بن بايرام خواجه توركمان، و اين طبقه را «قاراقويونلو» و «باراني» نيز گويند. گويا اين عمارت به سعي و اهتمام حرم محترم وي خاتون جان بيگم ـ انارالله برهانهاـ بنا شده . مشارٌاليها بسيار بسيار خيّره و صالحه و غفيفه بوده در همان بقعه مدفون است و ميرزا جاهانشاه، كه «حقيقي» تخلّص كرده و پادشاه عظيم‏الشأن بود، در دوازدهم شهر ربيع‏الثاني و سبعين و ثمان‏مائه به دست حسن پادشاه كشته گشت، با اكثر اولاد در آن مقبره مدفونند، هر چند اثري از آنان پيدا نيست.» ابن‏الكربلائي در تأكيد بر بناي ساختمان با نظر و همّت جان بيگم خاتون، اشاره ديگري دارد با اين مضمون: «حرم محترم جاهانشاه بيگم ـ انارالله برهانهاـ اراده‌ ساختن عمارت مظفرّيه نموده و در واقعه ديده كه بناي آن عمارت را شخصي از اولياي آن زمان نهاد. جميع اعزه، كه در آن زمان بودند، همه را حاضر كردند. بيگم در جايي مستور نشسته، ملاحظه ايشان مي‏نمود. چون نظرش به خواجه علي افتاد، فرمود كه آن شخصي كه من در واقعه ديدم، همين است. بنابر آن، بناي آن عمارت وي نهاد. سر درِ مسجد به نام حضرت علي (ع) و فرزندان ايشان زينت يافته و در آن نامي از خلفاي راشدين برده نشده است. «مسجد كبود تبريز، نخستين معبد مزيّن و منقّشي است كه نامي از خلفاي راشدين در آن نيامده است و عبارت «علي ولي الله» و اسامي حسنين به اشكال مختلف زينت‏بخش ديوارها و طاق‏هاي آن گرديده است
گؤي مچيد
يكي‌ از آثار تاريخي‌ بسيار مهم و باشكوهي‌ كه‌ به امر جهانشاه‌ در ايّام پادشاهيش به سال ١٤٥٦ در تبريز پايتخت آزربايجان ساخته‌ شد، گؤي مچيد-مسجيد (مسجد كبود) است.‌ [نام اين بنا گؤي مسجيد - گؤي مچيد است و مي بايست از تغيير نام آن به فارسي و مسجد كبود ناميدنش اكيدا خودداري كرد]. گفته شده است كه ساخت گؤي مسجيد به خواست جان بيگم خاتون زن جهانشاه و با نظارت عزالدين قاپيچي (قاپوچي) آغاز شده و به همت جان بيگم خاتون پايان يافته است. در كتابهاي تاريخي، اين بناي باشكوه و مسجد بسيار زيبا، كه يكي از مشهورترين آثار معماري عصر خود بشمار مي رفته را «عمارت مظفريه» (به يادبود القاب جهانشاه "مظفّرالدّين"، "ابوالمظفّر") خوانده اند. با كشته شدن جهانشاه در جنگ با اوزون حسن باييندير خاقان دولت تركي آزربايجاني آق قويونلو، كار توسعه، مرمت و تكميل مسجد و مجموعه آن توقف شد، اما و در زمان حكومت سلطان يعقوب جانشين اوزون حسن توسط صالحه خاتون دختر جهانشاه ادامه يافت.‏ اين مسجد امروز با وجود صدمه‏هاي فراواني که در اثر زلزله‌هاي‌ متعدد در آن‌ رخ‌ داده‌، هنوز استوار برجاي‌ مانده‌ است‌.
گؤي مسجيد تبريز كه به فيروزه اسلام ملقب شده و در زمره مساجد بسيار مهم و مشهور تاريخي آزربايجان است، داراي شهرتي جهاني بوده و يکي از زيباترين ابنيّه هاي تاريخي مربوط به قرن پانزدهم بحساب مي رود. اين مسجد در منطقه تاريخي و قديمي تبريز واقع شده و به مناسبت كاشيكاري معرق كبود رنگ به نام گؤي مسجيد خوانده مي شود. گؤي مسجيد نمونه اي است از ذوق و سليقه مردم آزربايجان. ‏اين جامع تاريخي حاوي گنجينه اي از هنر معرق كاري بوده و داراي كاشيهائي به درجه اي غيرعادي زيبا و براق، صرفا به رنگ لاجوردي و اكثرا از قطعات شش ضلعي مي باشد كه در معماري آزربايجان بي همتا است. گنبد فيروزه گون آجري بزرگ و بسيار معروف گؤي مسجيد يكي از بزرگترين ساخته هاي آجري معماران اسلامي قرن نهم هجري قمري (‏870 ‏ه‍‍ٌ ق) است و ادامه معماري عصر ايلخاني (جلايري) به شمار مي آيد‏.‏ اين گنبد است كه گؤي مسجيد را به فيروزه اسلام مشهور ساخته است. خطوط متنوع كوفي، ثلث، نسخ، نستعليق بكار رفته در اين مسجد و طرحهاي دل انگيز اسليمي و  تركي با رنگهايي كه در زيبايي به سرحد اعجاز مي رسند اثر خطاط و هنرمند مشهور قرن نهم هجري قمري نعمت الله بن محمد البواب است.‏ تمام سطح سقف اين مسجد زرنگار (نقاشي با آب طلا) است و كف شبستان‌هاي باشكوه آن به احتمال قوي مرمرين بوده است. از آثار بر جاي‌ مانده‌ مسجد مي‌توان‌ حدس‌ زد كه گؤي مسجيد در زمان خود در نهايت‌ زيبايي‌ و لطافت ‌بوده‌ و از نظر نوع‌ كاشيكاري‌ و فراواني‌ آن‌، در روزگار خود و تا پيش‌ از بناهاي ‌تاريخي‌ دوره‌ صفوي‌ در اصفهان‌، منحصر به‌ فرد بوده‌ است‌. هنرمندان سازنده مسجد با بكارگيري كاشي هاي لاجوردي، فيروزه اي، سياه و سفيد و با شيوه معرق كه والاترين شيوه كاشيكاري در جهان اسلام است و با در اختيار داشتن طرحهاي متنوع اسليمي بسيار ظريف، اثري را خلق كرده اند كه به گواهي كارشناسان در هيچ نقطه‌اي از دنياي اسلام اين همه ظرافت و ذوق و سليقه يكجا و در كنار هم پديد نيامده است. تزيينات هنري، كاشيكاري، اسلوب ساختمان، طاق بندي و معماري بسيار جالب گؤي مسجيد در عداد نفايس ارزنده تاريخ معماري و هنر دوران اسلامي آزربايجان و از برجسته‏ ترين آثار معماري تركي، آزربايجاني و اسلامي به شمار مي‏رود. جهانشاه آرامگاه خانوادگي خود را در بخش جنوبي مسجد در انتهاي شبستان كوچك در داخل سرداب قرار داده است كه از نظر بافت ساختماني و معماري پيوندي ناگسستني با مسجد دارد‏.‏ بناي اصلي ساختمان مسجد، داراي صحن وسيعي است كه در آن مجموعه‌اي از بناهاي مدرسه، حمام، خانقاه و كتابخانه ساخته شده است.
پس از اشغال شهر تبريز توسط سلطان سليم اول پادشاه عثماني، در جنگ با شاه اسماعيل صفوي، گؤي مسجيد در اختيار تركان عثماني قرار گرفت. پس از اين ماجرا در سال ١٥١٤، قاليهاي گؤي مسجيد به رسم غنيمت به استانبول برده شدند و دو قطعه از اين فرشها توسط سلطان سليم اول به مسجد قاضي حسين پاشا در تاشليجا واقع در هرزگوين اهدا گرديد كه امروز نيز در اين محل نگاهداري مي شوند. عده اي نيز معتقدند فرشهاي موجود در مسجد قاضي پاشا در جمهوري بوسنا هرزگوين توسط صالحه خانم دختر جهانشاه تورکمان (قره قويونلو) به مناسبت افتتاح و بهره‌برداري از مسجد در سال ١٤٦٥ ميلادي به اين مکان اهدا شده اند
محقق: مئهران باهارلی 
sozumuz.blogspot.com

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر