۹/۱۳/۱۳۸۸

خدمات سومریان به تمدن بشری


سومریان خدمات بزرگی برای تمدن بشری انجام داده اند که از آن جمله می توان به مواردزیر اشاره نمود:
وضع قوانین و اداره جامعه بر اساس قوانین موضوعه
اختراع الفبا
دست آوردهای سومریان در رشته های گوناگون علوم و صنایعی که در سومر پدید امد و بعد از آن ملتی به ملتی انتقال یافت و تکمیل شد تا به درجه کنونی رسید. هر چه تحقیقات و کاوشهای باستانشناسی پیش می رود روشن می سازد که مصریان و یونانیان قدیم مبادی علم هیئت و طب و صنایع را از سومریها اقتباس کرده اند.(1)    
تقسیم شبانه روز به 24 ساعت، هر ساعت 60 دقیقه، و دقیقه به 60 ثانیه یادگار سومریان است.  
تقسیم دایره به 360 درجه یادگاری است که از سومریان بازمانده است.
کشف برخی فلزات من جمله آلومینیوم از اکتشافات 150-100 سال اخیر بشر به شمار می رود. امروزه دنیای علم بر این است که دانشمندان در گذشته از طریق الکترولیز موادی معین آلومینیوم بدست آورده اند، لذا دستیابی به این فلز را از موفقیت های مهم معاصر خود می شمارد. لیکن " باستانشناسان در یکی از گورهای باستانی در چین که متعلق به بیش از دو هزار سال پیش است اشیای بدست آورده اند که از آلومینیوم ساخته شده. ما می گوییم که این غیر ممکن است. هز کس می داند که تنها پس از دستیابی به سل الکترولیز استخراج آلومینیوم میسر شده است"(2)، لیکن دنیای علم که نمی خواهد وجود آلومینوم در چین دو هزار سال پیش قبول نماید در کمال بهت و حیرت بناچار می پذیرد که سه هزار سال پیش از آن در سومر "سل الکترولیز" و آلومینیوم وجود داشته است. اولجاس سلیمان در ادامه مطالب فوق چنین می نویسد: "و پس از رسیدن به چنین باور استواری، می توانیم سل الکترولیز را در سومر مشاهده کنیم، یعنی پنج هزار سال قبل از ابداع فرآیند الکترولیز"(3)   
1-همانجا
2- اولجاس،سلیمان،آزی یا، استانبول 1992، ص 179 
3- اولجاس،سلیمان،آزی یا، استانبول 1992، ص 179 

۸/۲۲/۱۳۸۸

خط سومریان

سنگ نبشته ها و گل نبشته ها و همه آثار مکتوبی که در نتیجه حفاریهای علمی توسط دانشمندان اروپایی و امریکائی در شهرهای سومری و ایلامی چون شوش، اور، نیپ پور بدست آمده و اکنون در موزه های آمریکا و اورپا نگهداری می شود همه به خط میخی اند. گرچه در بادی امرپیش از خط میخی الفبای دیگری نیز که شبیه خط هیروگلیف بود وجود داشته لیکن عمر آن زیاد نبوده است. به عقیده دانشمندان تاریخ نگار میخی را سومریان اختراع نموده اند. غالب اقوام منطقه در طول هزاران سال از این الفبا استفاده کرده اند. حتی داریوش سنگ نبشته خویش را به سه زبان، از جمله ایلامی و اکدی، با الفبای میخی نوشته است.

۸/۰۱/۱۳۸۸

سومریان نخستین قانونگذاران تمدن بشری


چنانکه پیشتر اشاره نمودیم امروزه تقریباً همه متخصصان تاریخ باستان معتقداند که سومریان نخستین قانون گذاران تمدن بشری بوده اند و قوانین حمورابی نیز مدتها پس از قوانین سومری و براساس آن پدید آمده است، نظر علی پاشا صالح در این خصوص شایان توجه است وی می نویسد:
"مجمع القوانین حمورابی پس از ویرانی سومر از روی قوانین قدیم سومریها  عادات و رسوم آنها نوشته شد و بیشتر مندرجات آن مقتبس از مجموعه قوانینی است که دنگی(Dungi) پادشاه اور تدوین کرده بود. پادشاهان دودمان ایسن نیز به تدوین قانون پرداختند"(همان،صص 91-92) 
علی پاشا صالح از زبان محققین اروپایی چنین می نویسد: "سومریها نخستین ساکنان بابل بوده اند که از قدیم الایام به شهر نشینی خو گرفتند و به قوانین کشور خود گردن نهاندد. دلیل و مشتند این مدعی اسناد و مدارکی اسن که درباره ی برده فروشی و معاملات ارضی بدست آمده و مربوط به روزگاران بسیار دیرین آن سرزمین است"(همان،ص92)
نه تنها در قدیمی ترین ادوار تاریخی بلکه همواره در تمامی دورها، متناسب با مقتضیات زمانی قوانینی از سوی حکمرانان سومری تدوین یافته است. مثلاً کتیبه های اروکجینا(urukajina) پادشاه لاگاش(در حدود 2600 سال پیش از میلاد مسیح) حاک از کوششهای او در راه حفظ آداب و جلوگیری از تعدیات و اجحافات روحانیون و ماموران طماع دیوان و اخاذیهای ایشان از بینوایان است. سندی مربوط به تقریباً 2400 سال پیش از میلاد بدست آمده و حاکی از آن است که در لاگاش دادگاهی که خواسته بود حکم ضبط اموالی را صادر کند، تعطیل شده. پیشینه های دادرسی مربوط به سومین دودمان پادشاهان اور(در حدود 2200سال پیش از میلاد) مربوط به اختلافاتی است که بر سر معاملات و وراثت و هبه و طلاق وجود داشته است. مجموعه قوانینی که اندکی بعد پدید آمد "انا اتیشو" نامیده شده ومشتمل بر قوانین هفتگانه سومری درباره خانواده و مناسبات فرزند خوانده و پدر و مادر او و طلاق و برده است. بر سه لوحه ای که مربوط به حدود 2000 سال پیش از میلاد 25 ماده قانون به زبان سومری نوشته شده که شش ماده آن در روابط خانوادگی و سه ماده تقریباً منطبق با مجمع القوانین حمورابیست و در چهار ماده سخن از بردگیست. در مورد دیگر بحث از فرزند خوانوادگی و کیفر آزار دادن به زنان باردار و زیان رساندن گاوان به چراگاهها و مراقبت باغها و تکالیف همسایه و تهمتهای نارواست.(1)
به نظر دانشمندان اروپایی بطورکلی در بسیاری موراد این مقررات را با مجمع القوانین حمورابی مطابقت و مشابهتی است و این خود حاکی از آنست که مجموعه حمورابی زاده اندیشه حمورابی نبوده و درحقیقت گزیده ای از قوانین سومری است(2) 
مثالهای فوق تنها نمونه ای از قوانین سومری تا زمان حمورابی است. علاوه بر این حمورابی در تنظیم مجموعه قوانین خویش قوانین اکدی که متعلق به ادوار پیش از وی می باشند نیز بهره جسته است. از این قوانین اکدی می توان به مجموعه قوانین ائشنونا(3)اشاره نمود که دو قرن پیش از حمورابی برای پایتخت ناحیه ای میان اکد و ایلام ترتیب یافته است و از بسیاری جهات شبیه قوانین حمورابیست سه قسمت از چهار قسمت مجمع القوانین حمورابی ازمجموعه ائشنونا گرفته شده است.
1-پاشا صالح، علی، پیشین، صص 92-93
2-همان، ص 93
3-eshnunna

۷/۲۲/۱۳۸۸

سومریان پدید آورنده گان نخستین تمدن عالی بشری


تا پبیش از قرن بیستم تارخ نگاران بطور کلی معتقد بودند که نخستین تمدن بشری در مصر و یونان بوجود آمده است. لیکن تحقیقات باستانشناسی و پژوهشهای علمی از اوایل قرن بیستم این ادعا را منسوخ کرد. اکنون بر اساس دلایل و مدارک متقن روشن شده است که نه تنها نخستین تمدن بشری در مصر بوجود نیامده، بلکه تمدن مصر، خود از تمدن سومر ماخوذ است.
پرووفسور"وولی" محقق نامی تاریخ باستان که از سوی دانشگاه پنسیلوانیا و موزه بریتانیا به عنوان رئیس هیات باستانشناسی در حفریات شهر "اور" حضور داشته است در کتابی که پس از این حفریات برشته ی تحریر درآورده بصورت قطعی اثبات نموده است که "تمدن این قوم(سومر.م) در بین النهرین دو هزار سال پیش از مصریها به اوج رسیده و فرضیه تقدم زمانی تمدن مصر را در هم شکسته و مردود دانسته است سومریها 3500 سال پیش از میلاد مراحل عالیه فرهنگ را پیموده و پیشرو مصر و آشور و آسیای صغیر و کرتو و یونان بود ه اند"(پاشا صالح،علی،پیشین،ص91)
نه تنها تمدن مصر و یونان برآمده از تمدن سومری است بلکه حتی مجموعه قوانین حمورابی- که وی تا سالهای اخیر به عنوان نخستین قانونگذار ذرتاریخ بشر مطرح بود- نیز چنانکه در زیر اشاره خواهیم نمود در واقع چیزی جز گزیده و مجملی از قوانین سومری نیست. تمدنهای مصر و یونان و همه مدنیت های کهن که با شرق میانه و نزدیک مربوط بوده اند تحت تاثیر تمدنهای سومر و ایلام باستان بوجود آمده اند.
لوپوانت از متخصصان تاریخ باستان می نویسد:
"اقوام بیابانگرد دیگری از نژاد سام در حدود 1800تا 1700 سال پیش از مسیحناحیه بابل را ترک گفتند و راه فلسطین و مصر را پیش گرفتند. تمدن عبری و تاریخ یهود و قانون آن قوم بوسیله تورات مضبوط است. مانند طوایف دیگر آن سرزمین عبریها مردمی بت پرست و بادیه نشین بودند.ابراهیم خلیل که ریاست آنها را داشت دو قرن پیش از حمورابی در کلده زندگانی  می کرد."      
در همان ایام اقوام دیگری به نام اتروسک Etrusques و سیکول(Sicules)بسوی غرب مهاجرت کردند و نخستین ساکنان ایتالیای مرکزی اتروسک ها بودند که شهرهایی بنا نهادند و تمدن ساکنان سواحل دریا ی اژه را(بین آسیای صغیرو یونان) درحوزه غربی پایه گذاری کردند. سیکولها در جنوب شبه جزیره ایتالیا و همچنین در جزیره سیسیلیا(صقلیه) اقامت کردند.
فنیقیها که در آن روزگاز مردمی دریانورد و مانند عبریها از نژاد سامی بودند و در شهرهای مستقلی مستقر شدند و در امتداد ساحل به بازرگانی پرداختند و به اختراعاتی توفیق یافتند. از جمله الفبایی ساختند که مورد استفاده یونانیان نیز قرار گرفت. قوم دیگری از کرت(اقریطش) برخاست و از سه هزار سال تا 1400 سال پیش از میلاد تاریخ درخشانتر و کهن تری در تجارت دارد(پاشا صالح، علی، پیشین ص 83-84) 

۷/۱۷/۱۳۸۸

سومریان


سومریان در نواحی  عراق کنونی(بین النهرین) و قسمت های شمالغرب خلیج ف.ا.ر.س از جمله در بابل مستقر گشته و تمدنی پدید آورده بودند. عجالتاً به درستی روشن نیست که سومریان دقیقاً چه زمانی به این ناحیه درآمده اند. به نظر پژوهشگران تاریخ باستان سومریان در 4500 سال پیش از میلاد نخستین تمدن درخشان بشری را نواحی مذکور پدید آورده و شهرهای چون اور-اورک، ائرخ، نیپ پور، کیش، لرسا که مراکز مهم تمدن بشری آن روز بوده اند را به وجود آورده اند.
می توان گفت که امروزه همه محققان تاریخ باستان برآنند که سومریان از آسیای میانه یعنی از موطن اصلی تورکان به بین النهررین مهاجرت کرده اند. علی پاشا صالح، حقوق شناس نامی در اثر خود به نام "تاریخ حقوق" در خصوص اصل و تبار سومریان و قوانین آنها چنینی می نویسد:
"نزدیک شش هزار سال پیش در جستجوی زمینهای حاصلخیز قومی به نام شومری از راه قفقاز و شمال غربی ایران به نواحی جنوبی بین النهرین آمدند و در سرزمینی واقع در جنوب مرکزی عراق که سومر نامیده شد و بعد به بابل معروف گردید سکنی گزیدند و به خط میخی روی هزاران لوح گلی قوانین و سرگذشت خود را به زبان سومری نوشتند. الواح مذبور در موزه های بزرگ جهان نگهداری می شود. بیش از نود درصد الواح و استوانه ها و آثار دیگر اسنادیست مربوط به امور اداری و اقتصادی و حقوقی و احکام محاکم و قباله های نکاح و معاملات و وصایا و قبوض ذمه و نامهای خدایان و امکنه و اشخاص"(پاشا صالح، علی، سرگذشت قانون، مباحثی ازتاریخ حقوق، تهران 1348 ص88-89)
نه تنها تاریخ نگاران، بلکه حتی برخی از علمای زبانشناس نیز تاکید می کنند که سومریان از آسیای میانه برخواسته اند به عنوان مثال دکتر رویز خانلری در مورد منشاء سومریان و اینکه آنا نصاحب قدیمی ترین نوشته ها و تمدن بود ه اند چنین می نویسد:
"زبان سومری کهن ترین زبان نوشته شده نوع بشر است. قومی که سومری خوانده می شود از قدیمی ترین زمان در مصب رودخانه های دجله و فرات یعنی فاصله میان بابل قدیم و خلیج ف.ا.ر.س مستقر شده بود. اینان از حیث نژاد به هیچ یک ملتهای همسایه شباهت نداشتند. تمدن و فرهنگ ایشان که کهن تر از همه فرهنگهای آسیای غربی است شاید در همان مسکن ایشان ایجاد شده و پرورش یافته بود. اما از روی بعضی قرائن این گمان هم می رود که نخست از مشرق یا شمال شرقی به آن سرزمین آمده باشند "(ناتل خانلری، پرویز، تاریخ زبان فارسی، تهران 1348 ج 1 ص 179) 
پژوهشگران تاریخ باستان بر اساس پژوهشها و نتایج حفریات علمی نشان می دهند که حدود 4000 سال پیش از میلاد سومریان و سپس ایلامیان از آسیای میانه و غرب اورال حرکت نموده با گذر از شمال دریای خزر و معابر قفقاز و آزربایجان سومریان در اراضی عراق کنونی و ایلامیان در نواحی خوزستان و لرستان و دامنه های زاگرس و تا حدودی در دو سوی این سلسله جبال مسکن گزیده اند. حسن پیرنیا هنگام بحث پیرامون خاستگاه سومریان و ایلامیان پس از اشاره به نظریات گوناگون در این خصوص می نویسد:
"اکنون بیشتر به این عقیده اند که قبل از آنکه مردمان بنی سام(سامیان.م) به اینجاها(بین النهرین.م) آمده باشند سومریها سواحل خلیج ف.ا.ر.س را اشغال کرده بودند(این نظریه کینگ دانشمند سومرشناس است.م ) اما اینکه اکدیها و سومریها از کجا آمد ه اند چون در نزدیکی عشق آباد(کورنگ تپه.م) و استرآباد(کورگان آنو.م) و دره گزاشیاء سفالین، ظرف سنگی، اسلحه مسین و اشیا دیگر بدست آمده که شیوه ساخت آنها ایلامی است و روی گلدانی ازطلا صورتهای سومری منقور است، بعضی گمان می کنند که بین تمدن ایلامی و تدن ماوراء دریای خزر(منظور آسیای میانه است.م) ارتباطی بوده و شاید سومریها از طرف شمال براءس خلیج ف.ا.ر.س و جلگه بابل آمده باشند. بهر حال از حفریات آمریکائیها در "نیپ پور" که یکی از شهرهای سومری است و کشف فهرست سلسله های زیاد از پادشاهان این قوم علاوه بر آنچه بود محقق شده است که بش از سه هزار سال قبل از میلاد سومریها گذشته های مفصل داشتند، و بابل مرکز تمدن آنها بوده است..."(پیرنیا،حسن،ایران باستان،ج1ص113-114)همین جملات را علی پاشا صالح نیز در "تاریخ حقوق" نقل کرده است(ر،ک پاشا صالح،علی،همان،ص90) این نظریه که خاستکاه سومریان آسیای میانه بوده است امروزه مورد تائید اکثر دانشمندان اروپایی است. مثلاً مولفان "تاریخ حقوق" دانشکدهد هامیلتون به صراحت می نویسند که "قدیمی ترین ساکنان بابل یعنی سومریان غیر سامی و شاخه ای از شاخه های قوم مغول بوده اند"(همان،ص96)
بر اساس روایات کتب قدیم بنی اسرائیل بابل قدیمی ترین سکونت گاه بشر بوده است

۷/۰۸/۱۳۸۸

مقدمه ای بر تاریخ آزربایجان باستان


نخستین اجتماعات، اقوام، دولتها و تمدنهای منطقه
تاریخ باستان آزربایجان همچون تاریخ باستان منطقه شامل دو دوره می باشد
دوران پیش از تاریخ
دوران تاریخی
ما در این نوشته در خصوص دوران پیش از تاریخ آزربایجان کمتر سخن خواهیم راند. چرا که دوران مذکور در پرتو پژوهشهای دانشمندان آزربایجان شمالی تا اندازه ای روشن گشته است
هدف ما در این اثر پرتو افکندن بر زوایای تاریک دوران تاریخی آزربایجان در حد امکان است. بدین منظور اجمالاً به تاریخ اقوام قدیم منطقه شرق نزدیک نظری افکنده و از اجتماعات، اقوام و تمدنهای نخستین منطقه شخن رانده و خواهیم کوشید تا دوران باستان آزربایجان را در ارتباط با این اقوام و تمدنها مورد بررسی قرار دهیم
بررسی های گسترده علمی ثابت نموده که آریائیان از 900 سال پیش از میلاد به منطقه شرق نزدیک درآمده اند. ندرتاً به نظر برخی مورخان این اقوام از 1400 سال پیش از میلاد به خاور نزدیک و میانه از جمله فلات ایران سرازیر شده اند و جریان این سرازیری تا 600 سال پیش از میلاد یعنی به مدت 800 سال ادامه یافته است.
برخی پژوهشگران تاریخ باستان نیز برآنند که آریائیان اول بار 200 سال قبل از میلاد به این منطقه از جمله فلات ایران درآمده، لیکن در میان ساکنان محلی و بومی منطقه مستحیل شده واز بین رفته اند. آریائیان بار دوم در 900 سال ق.م ضمن مهاجرتهای بزرگتر به منطقه سرازیر و این بار بر ساکنان بومی چیره شده و برخی نواحی منطقه را که برای سکونت مناسب بود تصرف کرده اند.
لیکن باید گفت که شخن راندن از نژاد آریایی و یا اقوام هند اروپایی زبان در سالهای پیش از آغاز سده نهم قبل از میلاد در منطقه و به تبع آن در فلات ایران و آزربایجان بی معنی است، چرا که موج سرازیری آریائیان به این منطقه از همین تاریخ آغاز گشته است.
در این صورت برآورندگان نخستین دولتها و تمدنهای شرق نزدیک، پیش از ورود آریائیان به این ناحیه، چه کسانی بوده اند؟ به گواهی تاریخ نخستین اقوامی که به این منطقه درآمده، تمدن و دولتی پدید آوره اند سومریان، اکدیان، کاسیان، هوریان، یهودیان، هیت ها، فینیقیان، کوتیان، لولوبیان، ماننایان و ... بوده اند
تاریخ نگاران و زبان شناسان در نتیجه پژوهشهای اخیر به این نتیجه کلی رسیده اند که اقوام ساکن منطقه مزبور در فاصله هزاره های چهارم تا دوم ق.م به لحاظ قومی و زبانی به دو گروه منقسم بوده اند
اقوام التصافی زبان شامل: سومریان، ایلامیان، هیتی ها، کاسیان، لولوبیان، اورارتوئیان و ماننایان و 
اقوام سامی زبان شامل: یهودیان، فینیقیان، آشوریان، کلدانیان و اکدیان و
از میان اقوام مذبور، در نوشته آینده توضیحاتی درباره تاریخ و تمدن اقوامی که با تاریخ آرزبایجان کهن مربوط بوده اند و نیز چگونگی این ارتباط ارائه خواهم داد

۷/۰۷/۱۳۸۸

منابع تاریخی


برای بررسی و شناخت هر حادثه تاریخی منابع زیر مورد استفاده قرار می گیرد
نوشته ها و کتیبه های متعلق به اشخاص معاصر رویداد مزبور
آثار و مدارک تاریخی اعم از زیر خاکی و غیره
نتایج بررسیها و آثار تاریخ نگارانی که معاصر رویداد مزبور نبوده اند
از میان منابع مذکور مهمترین منبع در پژوهش تاریخ تقریباً چهار هزار ساله آزربایجان تا ظهور اسلام، آن آثار، تالیفات و کتیبه هایی هستند که یا به بطور تصادفی و یا در نتیجه حفریات علمی و مستقیماً از اراضی آزربایجان بدست آمده اند. منظور از این منابع، کتب تاریخی، آثار ادبی و هنری و کتیبه هایی است که مقارن با حادثه، یا حوادث تاریخی مشخصی تحریر یافته و بطور مستقیم درباره حوادث مربوطه و زبان معمول آن دوره اطلاعاتی بدست می دهند. این منابع همچنین شامل بناها، آثار هنری، ظروف و دیگر آثاری است که در مورد تمدن، شیئه زندگی ،هنر، سطح علم، جهان بینی، پیشه و ... انسانهای معاصر رویداد مورد نظر اطلاعاتی مستند ارائه نماید
این نوع منابع، نخستین مدارک قطعی و اصلی و بی چون و چرا در بررسی هر حادثه تاریخی از جمله تاریخ آزربایجان است و هیچکدام از منابع دیگر قادر به رد و ابطال آنها نیستند. لیکن با کمال تاسف باید گفت که عجالتاً آثار اندکی از این گونه منابع که اساسی ترین وسیله شناخت تاریخ پیش ازاسلام ما می باشند در دست است.
متاسفانه تاکنون در اراضی ای که جز قلمرو ماننا-ماد بوده، حفاری و پژوهشهای مهمی صورت نگرفته است. نه اراضی بخشهای شمالی، جنوبی و غربی دریاچه اورمیه(اورمو) که جزو قلمرو دولت ماننا بوده مورد بررسی و تحقیق قرار نگرفته، نه آثار مدفون و محل دفن آنها در اراضی هشتری، میانه، زنجان و قزوین آشکار شده، نه ابنیه و عمارات و کاخهای بزرگ سلطنتی در همدان پایتخت دولت ماد مشکوف گردیده، نه جای هفت باروی همدان که هریک بلندتر از قبلی و به هفت رنگ مختلف ملون بوده اند مشخص شده و نه محل نخستین آتشکده زرتشتگری(آتشکده اناهیتا در همدان)که یکی از نیایش گاههای باشکوه و ثروتمند این آیین بود معلوم گشته است. نواحی مورد اشارهو به طور کلی هر نقطه از آزربایجان اثری از تاریخ باستان ما را در سینه خود جای داده است. گیشمن می نویسد
"حتی امروزه سراسر محوطه ایران از نظر تحقیقات باستانشناسی بکر و دست نخورده مانده است"-گیرشمن،ر،ایران از آغاز تا اسلام، ص -12
شهر شیز= گنزک(تخت سلیمان کنونی) که در دوران سلوکیان، اشکانیان، و ساسانیان پایتخت آتروپاتن بوده است، تاریخ تقریباً 2500 ساله آزربایجان کهن را در سینه خود نهفته دارد. از نیایشگاه بزرگ و باشکوه آزرگشنسب که قدیمی ترین دورها در همین شهر وجود داشته تقریباً چیزی جز یک اسم باقی نمانده است. در صورتیکه این محل و جاهایی از این قبیل که ارتباطی نزدیک با تاریخ باستان ما دارند با نظارت هیاتهای علمی مورد حفاری و پژوهشهای باستانشناسانه قرار گیرد و بدینسان نکان مبهم تاریخ ما روشن گردد. حفاریهای علمی در تخت سلیمان که تقریباً 30 سال پیش توسط اروپائیان انجام شد، ناتمام ماند و نتایج حاصله نیز برای ما روشن نیست.
دومین منبع اساسی در بررسی تاریخ آزربایجان کهن کتیبه ها، اسناد و مدارک مکتوب، آرشیوهای دولتی، و کتیبه های پادشاهان است که در نتیجه حفاری های باستانشناسی در قلمرو دولتهای بدست آمده است که در ان دوران با آزربایجان همجوار و دارای  مناسبات سیاسی، اقتصادی و ... با آن بوده اند.
گرچه مطالب این اسناد و مداک دربیان مسائل گاه را افراط و تفریط پیموده و از حقیقت دورافتاده، با منابع دولت و پادشاهی که انها را نقل کرده همسو است، لیکن بواسطه آنها می توان به حقایق تاریخی بسیاری در مورد دولتهای ماننا و ماد دست یافت. مثلاً تاریخ و محل وقوع جنگها، اسامی پیشوایان و فرمانروایان، اسامی و موقعیت برخی شهرها و دژها، نوع شلاح و ساختار  سپاه در آزربایجان آن عهد را با استفاده از این اسناد باز آموخت.
از این نظرعملیات حفاری و پژوهشهای باستانشناسی که در قلمرو دولتهای قدیمی سومر-اکد، بابل، ایلام، مصر، آشور، اورارتو، هخامنشی، ساسانی و نیز درسوریه، فلسطین و دیر نواحی انجام شده و آثار تاریخی بازمانده از آن دولتها، شایان توجه است. تا امروز یکی از منابع اساسی مورد استفاده کسانی کهتاریخ باستان آزربایجان را تحریر کرده اند، همین کتیبه ها، اسناد و مدارک و کتب بوده است و ما نیز بعنوان یک منبع اساسی از آنها بهره جسته ایم.
سومین منبع در شناخت تاریخ باستان ما پژوهشها و تالیفات مورخان قدیم یونانی، رومی، آشوری، ارمنی و مانن آن در مورد حوادث پیش از روزگار خودشان است، مانند اطلاعاتی که هرودت درباره پادشاهان مادی و هخامنشی و جز آن دستع ارائه می دهد. خواه اثر هرودت و خواه آثار دیگر مورخان قدیم گرچه گاهی با افسانه ها در آمیخته و در آنها غرض ورزی و مبالغه در بزرگ یا کوچک نمایی مسائل مشاهده می شود مع هذا از منابع اساسی بشمار می آیند. ترجمه کامل آثار این مورخان به زبان تورکی و قرار دادن آنها در اختیار تاریخ نگارانمان یکی از وظایف مهم ملی است.
یکی از منابع جدید و بسیار مهم در بررسی تاریخ ملی مان، آثار تاریخی دانشمندان تاریخ نگار اروپا، شوروی سابق، امریکا و غیره است که براساس آثار واسناد و مدارک بدست آمده از حفاریها به رشته تحریر در آمده اند. از سده 19 میلادی هیاتهای علمی فرانسوی، آلمانی، انگلیسی، روسی و امریکایی در مراکز تمدنهای قدیم درنقاط مختلف خاور به حفاریی پرداخته، اطلاعات تاریخی گرانبهایی بدست آورده و مسائل مبهم بسیاری را در تاریخ اقوام شرق باستان، از جمله در تاریخ مردم آزربایجان، روشن ساخته اند.
آثار تاریخی ای که مورخان دره اسلامی به رشته تحریر در آورد ه اند نیز تا اندازه ای در شناخت تاریخ آزربایجان باستان سودمند می باشد
امروزه تقریباً از سوی مراکز علمی همه کشورها و ملتهای تورک و کانونهای تورکولوژی حفاری های علمی جالب توجهی در ارتباط با تاریخ عمومی تورک انجام می گیرد و با بررسی و مطالعه بدست آمده از این حفریات رسالات تاریخی مهمی به رشته تحریر در می آید. این آثار تحقیقی بدون تردید تا اندازه ای  با تاریخ آزربایجان باستان مربوط بوده و بر زوایای تاریک آن پرتو می افکند

۷/۰۶/۱۳۸۸

پیشگفتار تاریخ


برای اینکه تصویری از جغرافیای مناصق سکونت و امار قرین به یقین شهروندان تورک زبان ایران بخصوص تورکان آزری در اذهان خوانندگان مجسم شود سطوری از کتاب "بحثی درباره ی زبان آزربایجان" نوشته محمد رضا شعا که در 1326 شمسی نگارش سافته در اینجا نقل می گردد. نوشته های آقای شهار که خود اهل تبریز و تورک است از انجا که از مخالفان زبان تورکی است، بی شک یکی از اولین منابع اطلاعاتی صحیح درباره ی شمار و قلمرو سکونت تورکان ایران است. آقای شعار می نویسد:
با کمال سعه صدر و بدون تجاهل و عناد باید قبول نمود که در تمام سلسله های ایرانی بعد از اسلام تا امروز از طاهریان و صفاریان و ساسانیان و غزنویان و قراختائییان و دیالمه (آل بویه و زیار) خوارزمشاهیان و چنگیزیان و هلاکوئیان و تیموریان و اتابکان فارس و آزربایجان(قراقویونلوها، آغ قویونلوها و اتابکان کرمان فراموش شده.) و صفویه و افشاریه و زندیه و قاجاریه و پهلوی جز سه چهار سلسله مهم بقیه همگی تورک زبان بوده و با اینکه در پیشرفت فرهنگ فارسی و ترویج بازار شعر و ادب و تشویق نویسندگان و علما و احیاء تاریخ باستانی و علوم متداوله عصر همه گونه بذل مساعی نموده اند ولی چون زبان آنان تورکی بوده خواه ناخواه لغتهای تورکی به تعداد معتنابهی در ادبیات فارسی وارد نموده و بعلاوه در قسمت زبان پاره ای از ایالات ایران تغییر لهجه و حتی تغییر زبان توده را من غیرعمد باعث و یا موید بوده اند.
امروز از بیست و دو میلیون جمعیت تقریبی ایران نصف بیشتر آن را به طور حتم ایرانی های تورک زبان تشکیل می دهند. تاثیر عنصر تورک از قرون اولیه بعد از اسلام تاکنون در تمام شئون اجتماعی و فرهنگی ما به اندازه ایست که امروزه گذشته از اینکه تعداد قابل توجهی در تمام کشور چنانکه قبلاً اشاره رفت تورکی حرف می زنند اساساً در ضمن صحبتهای اهالی فارسی زبان و در نوشتجات رسمی و مذهبی واژه های تورکی از مغولی و جغتائی و تاتاری و عثمانی و غیره و غیره دیده و شنیده می شود تا جایی که بعضی از لغت های تورکی را در لهجه تهرانی و شیرازی می شنویم و حال آنکه در آزربایجان آنها را نمی شناسند.
بنابراین این تاثیر زبان در لهجه ایرانیان چنانکه گذشت مخصوص آزربایجان نبوده و تقریبا در تمام و یا اغلب زوایای کشور رخنه کرده کتب معتبر قدیمی بویژه آنهائی که از قرن هفتم به بعد به وسیله دانشمندان ایرانی تالیف شده اند از قبیل دره نادری، تاریخ معجم، عالم آرای عباسی ، کتاب تزجیه الامصار و تزجیه الا عصار(نام صحیح این کتاب تجزیه الا مصار و تزجیه الا عصار)معروف بوصاف، روضه الصفا و ناسخ التواریخ و قریب صد کتاب معتبر علمی ادبی و تاریخی دیگر حاوی لغتهای خالص و مطلق تورکی می باشند که امروزه اسباب اعجاب و عبرت ناظرین است"(شعار، محمد رضا، درباره آزربایجان، صص 39-40)   
مولف سپس نمونه ایی از این واژه های قدیمی و خالص تورکی استفاده شده در متون فارسی را ارائه داده و پی نویس زیر را ضمیمه ی سخنان خود کرده است:
گذشته بر آزربایجان شرقی و غربی که تقریباً آبادترین و پرجمعیت ترین استانهای ایرانند و گذشته از شهرستانها و بخشهای واقعه در دشت گرگان از گمش تپه و گنبد قابوس و امچلی و حاجیلر و رامیان و تمام اهالی پنج شهر پرجمعیت خمسه، زنجان و ابهر و خرم دره، طارم، در نقاط مشروحه پایین نیز تکلم عادی اهالی متاسفانه به تورکی است. قسمتی از اراک و توابع از قبیل بلوک، شرابند، بزچلو و بعضی از قراء کمره از توابع خمین، بیشتر شهر های گیلان و مازندران از بهشر و چالوس و شاهی و بندر پهلوی و آستارا، قسمتی از شهر مشهد و سایر شهرستانهاس خراسان از در بجنورد و در جز و غیره و توابع مضافات آنها قسمتی از همدان و تمام اطراف آن بجز سه قصبه مراد پیک و مریانه و حصار پیازکارها حومه اصفهان و اطراف یزد و شهر ها و بخشهای قشقایی نشین فارس و قسمت عمده توابع تهران از شهریار و غار و کرج و لواسانات تمام دهات و بخشهای واقعه بین همدان و قزوین و کلیه بخشهای اطارف قزوین، حومه قم و ولایات ساوه و زرند و کهک تا حدود قم و کلخوران و فراهان"( شعار، محمد رضا، درباره آزربایجان، صص 39-40) 
از دیرباز در ایران علاوه بر فارس ها تورکان آزری اقوام بلوچ، عرب، تورکمن، گیلک و لر و... نیز سکونت داشته اند. ایران از دیرباز سرزمینی کثیرالمله بوده است. لیکن این وجه غیر قابل انکار در دوران پهلوی، با تلقین امپریالیزم انگلیس مورد انکار قرار گرفت و برخی تئوری پردازان شروع به بیگانه، موقت و از میان رفتنی قلمداد نمودن زبان سایر اقوام غیر فارس ایران کردند. به نظرسید احمد کسروی زبان مردم آزربایجان تا زمان هجوم مغولان "آزری" که به زعم وی دارای ریشه فارسی است، بوده و در دوران متاخرتر به تورکی تبدیل شده است. بهمین دلیل نیز این زبان باید از بین برود بعدها شاگردان وی پارا فراتر نهاده مدعی شدند که غالب اهالی آزربایجان تا قرن 17 م. فراس زبان بوده اند و زبان تورکی پس از این زمان در آنجا انتشار یافته است

۷/۰۲/۱۳۸۸

علم تاریخ

برخلاف تمام ممالک جهان،در کشور ما ایران علم تاریخ راهی ناهموار و فاجعه آمیز و غالباً دور از حقیقت پیموده است. این وضع اسف بار در تاریخ نگاری ایران با برآمدن هخامنشیان و بخصوص اردشیر باباکان بنیانگذار سلسله ساسانی آغاز می شود.
اردشیر بابکان به قصد ستردن آثار سلسله های تورک از صفحات تاریخ ایران و زدودن یاد آنان از اذهان، همه اسناد تاریخی تا زمان خویش را از میان برد و بوسیلهتنسر موبد موبدان، افسانه های ملی قوم فارس را جایگزین تاریخ حقیقی ایران ساخت. بعد از اردشیر نیز دیگر شاهان ساساتی و موبدان زرتشتی با تداوم  راهی که اردشیر و تنسر پیشاهنگان آن بودند، تاریخ ایران باستان، همین طور تاریخ برآمدن سلسله ساسانی را بصورت داستانهایی موهوم و بی معنا دراوردند و این اقدام آنها حتی مورخان واقع بین دوران اسلامی را نیز دچار اشتباه ساخته و مانع پی بردن آنان به حقایق تاریخ ایران باستان شده است.
همچنانکه ایران کنونی موطن اقوام گوناگون است، ایران باستان نیز مسکن اقوام مختلف بود، از اینروی نابودی و تحریف تاریخ ایران باستان در حقیقت به معنی پوشیده و تاریک نگه داشتن اقوام کنونی ایران است. بر اساس تاریخ تحریف شده ای که برساخته اردشیر است، گویا تا عهد وی در ایران، هرگز اقوام تورک حضور و حاکمیت نداشته و همواره تنها قوم فارس ساکن و حاکم بوده است. حال اینکه ایران درطول تاریخ، معبر اقوام و طوایف مختلف و شکونت گاه بخشی از انان بوده است که به عنوان مثال می توان به سرازیری صدها باره ی تورکان از جانب شرق، آریائیان از شمال و اقوام سامی از جنوب غربی به این سرزمین اشره نمود.
طبیعی است که بازماندگان این مهاجرت ها و یورش ها به صورت اقوام مختلف در این سرزمین ریشه انداخته، تبدیل به ساکنان اصلی این سرزمین شده و تمدنهای گوناگونی را پی افکنده باشند. تاریخ واقعی این سرزمین نیز موئد آن است که در طول تاریخ هم.اره چنین بودهو در نتیجهترکیب قومی ساکنان کنونی ایران نیز متشکل از همین سه گزوه قومی تورک، سامی، آریایی است.
گرچه پادشاهان ساسانی و مغان زردشتی مدارک مربوط به تاریخ باستان ایران را از میان بردن، لیکن تاریخ آن دوران در آثار مورخان رومی و یونانی محفوظ ماند. ملل اروپایی از قرون وسطا به موازات گسستن زنجیر استعمار امپراتوریهای روم و غیره و کسب استقلال ملی خویش،  تاریخ باستان خود را تدوین کردند. هر یک از ملل اروپا به جستجو و پژوهش تاریخ گذشته خویش پرداختند و در جریان این تفحص طبیعتاً با تاریخ ایران و خاور نزدیک نیز آشنا شده و در این باب آثاری بسیار پدید آوردند.
لیکن استعمارگران اروپایی تئوری نژاد برتر و قوم سرور را به نظریه سیاسی حاکم رضاخان های مزدور و هیات حاکمه وقت تبدیل کرده و در گستره وسیعی به تبلیغ نمودهای شونیزم چون"نژاد آریا، رضا شاه کبیر، کوروش کبیر و اینکه در ایران از دیرباز همواره آریاییان وجود داشته اند، و تورکان در قرون اخیر وارد ایران شده اند و ...  " پرداختند و در پوشش این تبلیغات، اقوام غیر فارس این سرزمین را از هر گونه حقوق ملی، و حتی از تحصیل به زبان مادری محروم ساختند و آثار فرهنگی و ادبی آنان به انحا مختلف ازمیان برده شد.
در همین زمان تاریخ نگارانی کهتربیت یافته رژیم پهلوی بودند هنگام ارائه آثار دانشمندان اروپا به خوانندگان ایرانی درخصوص تاریخ ایران باستانو اقوام ساکن آن، کاری انجام دادند که برحسب نتیجه همان عمل اردشیربابکان را تداعی می کرد. این به اصطلاح تاریخ نگاران، حقایق تاریخی را بصورتی غیر واقعی غرض آلود و تحریف شده و براساس خواست اربابان و اقتضای تئوری های شوونیستی به رشته تحریر در آمده اند. آنان شروع به بدگویی و تهمت زدین به قهرمانان، شخصیت های سلحشور و رهبران قیام های خلقی- رهبرانی که در آغوش اقوام این سرزمین پرورش یافته بودند- نمودند. شمار این قهرمانان و شخصیت های بزرگ در تاریخ همه اقوام ایرانی از دوران باستان تا دوران معاصر بسیار است، لیکن دریغا که اینان از سوی تاریخ نگاران مغرض مهر تهمت خورده و دستخوض نسیان گشته اند.
این تاریخ نگاران به سود هیات حاکمه پهلوی که مزدور و بازیچه و مطیع امپریالیزم بود قلمفرسایی کرده، همه جنبه های مثبت تاریخ ایران باستان را به حساب قوم فارس گذارده اند. اینان منکر وجود اقوام گوناگون در ایران کهن شده و اطلاعات تاریخی مربوط به این اقوام را پوشیده داشته و بدینسان مانع پدیدی آمدن مهم ترین عامل مورد نیاز در بیداری شهور ملی آنها شده اند. این مورخان به کتمان هویت قومی اقوامی پرداخته اند که پیش از ورود آریاییان، در این منطقه تمدن باستان"ارتته" در ناحیه آزربایجان غربی کنونی، تمدن "ایلام" در خوزستان، تمدن "کاسی" در لرستان و تمدنهای "گوتی" و "لولوبی" در اطراف همدان و تمدن ماننا در آزربایجان را بوجود آورده اند. تاریخ نگاران آریائیست بدون ذکر نام، برآوردگان این تمدنها را به طور ضمنی اجداد آریائیان قلمداد کرده اند. اینان مادی ها را بالکل آریایی نژاد جلوده داده و برغم اکثر تاریخ نگاران اروپایی صراحتاً اشکانیان را آریایی می خوانند.
مضمون تمامی دهها جلدکتابی که در طول 70-60 سال اخیر درباره تاریخ ایران باستان به رشته تحریر درامده شبیه یکدیگر و تقریباً همانند است. اساساً به همین دلیل نیز تاریخ ایران باستان و بخصوص تاریخ باستان اقوام کنونی ایران، یا اصلاً نوشته نشده و یا تحریف گشته و با واقعیت های تاریخی فاصله زیاد دارد. این شیوه ی نادست تاریخ نگاری در ایران، که در راستای منافع امپریالیزم جهانی و رژیم پهلوی قرار داشت، مانع پیشرفت علم تاریخ در این سرزمین بوده است.
این نوع تاریخ نگاری که مملو از نادرستی و غرض ورزی است، نه تنها بر سر راه تاریخ نگاری واقعی در ایران بوده و تاریخ اقوام گوناگون ایران را نهان داشته، بلکه به همراه تبلیغات و ارائه اطلاعات نادرست و غرض آلود از سوی هیات حاکمه ایران در دوران پهلوی تصورات و اظهارنظرهای نادرست و غیر واقعی عده ای از محققان اروپایی در خصوص برخی مسائل مربوط به ایران را موجب گشته است.
ذکر این نکته نیز ضروری است که تاریخ نگاران شوروی سابق نیز تحت تاثر ایدئولوژی  مارکسیستی حاکم بر آن کشور، برخی نظریات نادرست در مورد تاریخ معاصر و قدیم ایران مطرح کرده اند. یکی از اینها، نظریه ای است که درصفحه 20 کتاب "تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز" به قلم شش مولف شوروی در این خصوص ارائه شده است، بدین قرار که گویا در ایران هخامنشیان تا اوایل حاکمیت ساسانیان نظام برده داری حاکم بوده است، از آنجا که در متن راجع به این موضوع بحث خواهیم کرد، در اینجا تنها به این نکته بسنده می کنیم که در هیچ دوره ای از تاریخ ایران، شرایط و زمینه های مساعد اقتصادی . جغرافیایی برای پدید آمدن نظام برده داری به شکلی که در رم باستان بوده، وجود نداشته است.
در صفحه 20 همان کتاب آمده است که انقلاب مشروطه ایران تحت تاثیر و بدنبال انقلاب 1905 روسیه بوجود امد. باید گفت که اگر چه انقلاب روسیه تاثیری جزئی درانقلاب مشروطه ایران داشته، لیکن عامل اصلی پیدایش آن نبوده است. ریشه و عامل اساسی انقلاب مشروطه بعنوان یک پدیده اجتناب ناپذیر تاریخ و اجتماعی، ترقی فکری و ارتقای شعور ملی ملت ایران، بخصوص مردم آزربایجان بود. جریانی که در انقلاب مشروطیت ایران به مراتب بیش از انقلاب 1905 روسیه تاثیر داشت، حرکت انقلابی "تنظیمات" بود که پیش از نهضت مشروطیت ایران در نیمه دوم قرن 19 م. در امپراطوری عثمانی بوقوع پیوست. این نیز امری کاملاً طبیعی است، چرا که اوضاع اجتماعی و روند بیداری در امپراطوری عثمانی بیشتر از روسیه و انقلاب 1905 آن در سرزمین هایی، چون مصر، ایران و بخصوص آزربایجان – که هم زبانش بود- موثر و نافذ بوده اسناد تاریخی نیز به وضوح مویدآن است بدین قرار که:
1-یکی از کانونهای مهم فکری و ایدئولوژیک انقلاب مشروطه، مصر و دیگری استانبول بود و ن هروسیه. درست است که میرزا فتحلی آخوند زادهو عبدالرحیم طالبوف که با آثار خود تاثیر مهمی در روند تکامل فکری انقلاب مشروطه داشتند،  در نتیجه زندگی در قفقاز بیشتر از فرهنگ روسیه الهام گرفته بودند، اما مواردی چون نگارش کتاب سیاحتنامه ابراهیم بیگ، انتشار روزنامه  "اختر" توسط ایرانیان در استانبول و تشکیل "انجمن سعادت" در دوران انقلاب مشروطه درشهر مذکور، نشان می دهد که این انقلاب به لحاظ فکری بیش از روسیه از استانبول تغذیه می شده و چنین موقعیتی در هیچیک از شهرهای روسیه مهیا نبوده است.
2- گرچه برای کمک عملی به انقلاب مشروطه مبارزانی از قفقاز و آزربایجان و گرجستان به ایران امده بودند، لیکن شمار تورکان عثمانی نیز که به همین منظور آمده بودند اندک نبود.
3- در دوران شکست و عقب نشینی مشروطیت، استانبول پناهگاه فعالان مشروطه و پایگاهی برای ادامه فعالیتهایشان بوده ولی در مسکو و پطروگراد چنین موقعیتی وجود نداشت.
4- مطبوعات پیشرو که در دوران مشروطیت در باکو منتشر می شدند ارتباطشان با استانبول کمتر از روسیه نبود.
تاریخ نگاران شوروی سابق از یکسو متاثر از مورخان ایرانی و از سوی دیگر تحت اندیشه سوسیالیسم و کمونیسم درباره ی اقوام ایرانی و تاریخ آنان مرتکب اشتباه شده اند. البته شونیزم روس نیز در شکل یافتن تصورات نادرست مورخان مذکور بی تاثیر نبوده است. این مسئله نیازمند اندکی تامل و توضیح است. به گواهی تاریخ روسها قبل و حتی بعد از ورودبه عرصه تاریخ قرن هاتی متمادی از جانب شرق و جنوب با تورکان همجار و دارای مناسبات فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... با آنان بوده اند. روسها تابع دولت تورک "قیزیل اردو" (اردوی زرین) بوده و اشراف روس به عناوین و القاب اعطایی از سوی تورکان افتخار می کردند. روس ها که از نظر سطح تمدن عقب مانده تر بودند در این مناسبات چند صد ساله چیز های زیادی در زمینه های گوناگون از اقوام تورک اخذنموده اند، با این وجود حتی در دوران پیش از انقلاب اکتبر، اکثر تاریخ نگاران روس هنگام تحقیق در خصوص تاریخ دیرین روس ها در ارتبط با تورکان، تحت تاثیر شونیزم روس اغلب حقایق را وارونه نشان داده اند. این موضع گیری غیر علمی پزوهشگران روس نسبت به تاریخ تورکان و وحشی و کوچ نشین و بیابانگرد... نمایاندن آنان خواه ناخواه سبب شد که تاریخ تورکان مطابق واقع مورد بررسی و ارزیابی قرار نگرفته و دستخوش فراموشی گردد.
همچنانکه امروز بتدریج پرده از روی اغراض شوونیستی تاریخ نگاران ایرانی فروافتاده و روشن می شود که آنان تاریخ تورکان و تاریخ ایران باستان را تحریف نموده اند، در وشروی سابق نیز به موازات تعدیل دیکتاتوری کمونیستی و از میان رفتن خفقان استالینی، برخی تاریخ نگاران آن کشور گامهای جسورانه ای در این زمینه برداشته و مورخان پیشین شوروی را که اسیر افکار شوونیستی بودند بباد انتقاد گرفته و به افشای نادرستی ادعاهای آنان پرداختند. "اولجاس سلیمان"  محقق بزرگ قزاق از جمله این دانشمندان است. وی در انتقاد از مورخان شوونیست شوروی سابق می نویسد:
یکی از ویژگی های روشنفکران جوان آسیا، انکار کامل تاریخ کلاسیک است. هم در شرق و هم در غرب تردید نسبت به تاریخ همانگونه که"پل والری" می گوید ناشی ازآن است که در قرن اخیر علم تاریخ بکلی خود را رسوا ساخته است. این علم مدتهای مدید برده سیاست و سرچشمه شوونیزم و ناسیونالیزم بوده است..."(سلیمان، اولجاس، آزی یا، استانبول 1992 ص 182)
جو شوونیستی و کمونیستی حاکم در اتحاد جماهیر شوروی سابق سبب گردید که تاریخ هیچکدام از اقوام تورک این سرزمین، و به تبع آن تاریخ دیرین آزربایجان مورد بررسی و شناخت صحیح قرارنگیرد و حتی آنانکه دراین مورد سخنی راندن در سیبری جان باختند.
استناد کورکورانه به مدارک تاریخی- بدون بررسی دقیق آنها- نیز می تواند موجب تحریف تاریخ گردد هیچ مللتی درتاریخ وجود نداشته است که تاریخش بی ارتباط با تاریخ ملتهای دیگر به ویژه اقوام هم جوارش بوده باشد. همچنانکه زبان ملی خالص و سره ای نمی تواند وجود داشته باشد، تاریخ هیچ ملتی نیز نمی تواند بی ارتباط با تاریخ همسایگانش باشد. بررسی تاریخ با یک حس وطن پرستی کذایی، تنها اثبات کننده جهالت خواهد بود. با محو و انکار رشته های ارتباطی تمدن و منتزع ساختنش از جهانی که به آن موجودیت بخشیده، آن را به پوسیدگی و مرگ محکوم می کنیم... شور و اشتیاق تحقیر و کوچک بینی برادر مرزی نمی شناسد و اگر مناسبات واقعی اجازه ی چنین کاری را ندهد بی تردید دست به دامن تاریخ شده و تلاش می کنند تا شکل این روابط را به یاری تاریخ، دیگرگونه سازند(سلیمان، اولجاس، همان،ص 181)
بنابراین علم تاریخ باید به دور از هر گونه تعصب و گرایش کورکورانه، واقع بین و منعکس کننده حقیقت بوده و همه اقوام و ملتها را به یک چشم ببیند. مورخ  باید بداند که "تاریخ عبارت از تجربه  وسیع و همه جانبه بشریت و جهان بینی انسانها در طول اعصار است، چه برای  زیستن و چه برای علم، این بینش برادری باشد بی نهایت مفید خواهد بود(سلیمان، اولجاس، همان،ص 181) "
آینده سعادتمند بر اساس گذشته و امروزی که درست شناخته شده است برپا می شود، بدون شناخت آن ها آینده سعادتمند برپا نخواهد شد. "آینده اگر به آن اندیشیده نشود هرگز فرا نمی رسد(سلیمان، اولجاس، همان،ص 181)"
انقلاب مشروطه نیز به سان انقلاب های اروپا می بایست با اعطای حقوق و آزادی های ملی به اقوام ایرانی و ایجاد زمینه های شکوفایی استعداد های طبیعی این اقوام، آنان را به سوی کاروان ترقی سوق می داد. انقلاب مشروطه با قهرمانی های آزربایجان و تبریز، رشادت و سلحشوری های ستارخان و باقرخان، و با کاردانی های مرکز غیبی و رهبری شایسته علی مسیو پیروز شد. لیکن آنجا که می خواست ثمره ای به بار آورد از حرکت با ایستاد و از سوی اینتلیجنت سرویس به خاموشی گرایید.
اروپائیان در درجه ی اول کاپیتالزیم انگلیس که عملا شاهد نتایج جنبش های ملی اروپا و ژاپن در قرن 19 بودند و بیداری و ترقی سریع و رهائی از هر گونه استعمار خارجی و پیشرفت های علمی ملتهای خود را در نتیجه کسب حقوق ملی مشاهده کرده بودند، با خلع سلاح مجاهدان(آزربایجان) که بازوی مسلح انقلاب مشروطه بودند در پارک اتابک تهران، انقلاب مشروطه را عملا سرکوب کردند و ظاهراً دولت به اصطلاح مشروطه بوجود آوردند. و با روی کار آوردن مزدور قلدر و بی سوادی چون رضاخان از ثمره های انقلاب مشروطه، کاملاً در جهت عکس آن و در راستای منافع امپریالیزم اروپا و انگلیس استفاده نمودند. بعبارت صحیح تر مغایر با هدف اهطای حقوق ملی به اقوام ایرانی، سیاست شوونیزم فارس در تمامی عرصه های علمی و اجتماعی بطور رسمی شروع به کار نمود و در موضع قدرت نشست. از این زمان به بعد زبان و ادبیات اقوام غیر فارس ایرانی ممنوع گشته، و بدین سان امکان شکوفایی خود را از دست داد. در حالیکه تا آن زمان زبان و ادبیات اقوام مختلف اگر چه از سوی دولت ها مورد حمایت قرار نمی گرفت لیکن سیاست هایی نیز علیه آن ها اعمال نمی شد.
همانند رشته های گوناگون علمی، در زمینه تاریخ نیز محققان طرفدار شوونیزم فارس پابه عرصه نهادند. اینان از مبدا آریا محوری به بررسی و تحقیق نوشته های و نظریات دانشمندان اروپایی در خصوص تاریخ باستان مشرق زمین پرداخته و شروع به تالیف کتب کردند. اولین و قدیمی ترین این کتب تاریخی، کتاب 3 جلدی "ایران باستان" اثر حسن پیرنیا(مشیرالدوله) بود. در این کتاب بدون ارائه هیچ سند و دلیلی برخلاف نظر مورخان اروپایی، چنین ادعایی مطرح شده است که اقوام ساکن جغرافیای کنونی ایران در دوران باستان آریایی نزاد و ساکانان قدیم مناطقی که امروز آزربایجانیان، قشقاییان، همدانیان و تورکمنان در آن سکوت دارند، نه تورک زبان، بلکه هند و اروپایی زبان بوده اند. بر اساس این ادعای فاقد مدرک، اهالی کنونی تورک زبان آزربایجان، گویا در گذشته آریایی نژاد بوده، زبانشان دارای ریشه فارسی و بطور کلی جزو گروه زبانهای هند و اروپایی بود هاست و تورکان در دوران متاخرتر از شرق سرازیر شده، با اسلقرار و سکونت در این نواحی، اهالی فارس این منطقه را تورک نموده اند.
بر اساس این ادعای واهی و بی اساس، به نظر مورخان شوونیست فارس، زبان اهالی آزربایجان،بلوچستان، ترکمنانو قشقاییان و ... باید از میان رفته و زبان فارسی جایگزین آن شود. حال آن که ادعای بدون سند و بی اساس آنان حتی اگر درست فرض گردد نیز نمی تواند دلیلی برای نابود ساختن زبانکنونی این اقوام باشد.
پس از حسن پیرنیا گروهی از مورخان در خصوص تاریخ باستان ایران و آزربایجان، کتابهایی نگاشته اند که در تمامی این آثاربه صورت یک قاعده مادیها و پارتیان(اشکانیان) بدون ارائه هیچ دلیل و مدرکی، آریایی نژاد قلمداد شده و چنین ادعا گردیده است ه اهالی آزربایجان کهن فارس زبان بوده و یا زبانی نزدیک به فارسی داشته اند.
سروان کاویانپور در اثرخود به نام "تاریخ عمومی آزربایجان"، سید اسماعیل وکیلی در کتاب خویش بنام "آزربایجان پیش از تاریخ و پس از آن" پرفسور مهرین در "تاریخ ارمنستان" دکتر پرویز خانلری در کتاب "تاریخ زبان فارسی" و دیگر آثار خود، دکتر جواد مشکور در "پارتیها یا پهلویان قدیم"، آریایی بودن مادها و پارتیان را حقیق مطلقی قلمداد می نمایند که اثبات آن نیازی به اقامه دلیل ندارد. حال آنکه حقیقت بکلی مغایر است.
سید اسماعیل وکیلی در صفحه 52 کتاب خود با استناد به اوستا نام 16 مملکتی را که آرییایان هنگام ورود به ایران در این سرزمین ها رحل اقامت افکنده اند ذکر می کند. این مناطق شامل خراسان، فارس، مرو، افغانستان و نواحی شمالی هندوستان کنونی است که مناطق بسیار دور از آزربایجان هستند و حتی نام یک منطقه نزدیک آزربایجان نیز در میان اسامی مورد اشاره وجود ندارد.
هر اندیشه شونیستی و ناسیونالیستی افراطی به معنی اعتقاد به برتری یک قوم و به فراموشی سپردن قوم یا اقوام دیگر و تعدی نسبت به آنان و محروم ساختن ایشان از حقوق ملی خویش است. در مورد تاریخ نگاران شوونیستی که پیش تر بدانها اشاره شد نیز، وضع به همین منوال است. آنان قوم فارس را بزرگ می کنند و دیگر اقوام کنونی ایران را از هر گونه حقوق ملی، حتی از شناخت هویت و تاریخ خودمحروم می سازند. اینان در مطالعه تاریخ، تنها قوم فارس و بطور کلی آریاییان را مد نظر داشته، آنان را برتر شمرده و دیگر اقوام و در درجه نخست، اقوام تورک را نادیده می گیرند و چشم دیدن آنها را ندارند. در حالیکه از هزار سال پیش از میلاد در منطقه آسیای میانه و خاور نزدیک، همواره سه گروه قومی تورک، سامی و آریایی وجود داشته اند که هر کدام دارای تاریخی ویژه بوده، تمدنی بوجود آورده و در همه رویدادهای تاریخی منطقه شرکت فعالانه داشته اند. برسی رویدادهای تاریخی منطقه درصورت نادیده گرفت هشدن هر یک از سه گروه قومی مذکور، میسر نخواهد بود. پژوهش در تاریخ این منطقه با نادیه گرفتن هر یک از اقوام مزبور یکجانبه و نادرست بوده و حاصلی جز آنچه مطمح نظر شوونیزم است در بر نخواهد داشت. تاریخ این منطقه با اشتراک مساعی این سه گروه قومی بوجود آمده است. بنابراین برای بررسی و شناخت آن، باید اقوام مذکور را به همان گونه ای که بوده اند بازشناخت، خواه خوب ، خواه بد. بدون انجام این کار، توضیح تاریخ واقعی منطقه و اقوام آن میسر نخواهد بود. حوادث تاریخی را بایستی چنانکه رخ داده است، بازشناخته و مورد ارزیابی قرار داد و نباید برحسب اقتضا سیاستی خاص آنها را تحریف نمود. متاسفانه تاریخ نگارانی که پیشتر از ایشان نام بردیم و نسخه بدلهای آنها، در نوشته های خویش یک سویه نگری کرده و تورکان را نادیده گرفت هاند. در تالیفت اینان گویی قوم یا اقوامی بنام تورک هرگز در آسیای میانه و شرق نزدیک وجود نداشته اند. این مورخان اجداد تورکان را که در تاریخ به نام هایی دیگر خوانده شد ههاند، آریایی قلوداد کرده اند. به عنوان مثال سید اسماعیل وکیلی درباره سکایان چنین می نویسد:
"سکایان مردمی جنگجو بودند و اغلب به سرزمینهای گرجستان و آران و آزربایجان حمله ور می شدند... واژه ها ئی که در زبا سکایان به جا مانده نموادرا شناخت فراوان زبانهای سکایی و آسی است که هر دو زبانهای ایرانی به شمار است"(وکیلی، سید اسماعیل، آزربایجان یش ازتاریخ و پس از آن، تهران 1362 ج 1، ص 51
در حالیکه همه اسامی طوایف و اشخاص که از سکایان بازمانده واژه هایی تورکی هستند و در جای خود در این باره به طور مفصل بحث خواهیم کرد

۶/۲۹/۱۳۸۸

ایران تورکلرینین اسکی تاریخی

تاریخ دیرین تورکان ایران - ایران تورکلرینین اسکی تاریخی
نویسنده: پروفسور محمد تقی زهتابی - کیریشچی
ترجمه و تلخیص: علی احمدیان سرای
ویل دورانت
از آن زمان که تاریخ نوشته در دست است تا کنون، لااقل شش هزار سال می گذرد، و در نیمی از این زمان تا آنجا که بر ما معلوم است، خاورمیانه مرکز امور و مسائل بشری بوده است. از این اصطلاح مبهم "خاورمیانه" منظور ما تمام جنوب باختری آسیاست که در جنوب روسیه و دریای سیاه و مغرب هندوستان و افغانستان قرار دارد، و با مسامحه بیشتری این را شامل مصر نیز می دانیم، چه این سرزمینهای بسیار دور با خاور پیوستگی داشته و با یکدیگر شبکه پیچ در پیچ فرهنگ و تمدن  خاوری را ساخته اند. بر این صحنه ای که تحدید حدود ان مقدور نیست، و بر روی آن مردم و فرهنگهای محتلف وجود داشته، کشاورزی و بازرگانی، اهلی کردن جانوران و ساختن رابه، سکه زدن و سند نوشتن، پیشه ها و صناعت، قانونگذاری و حکومت رانی، ریاضیات و پزشکی، استعمال مسهل و زهکشی زمین،هندسه و نجوم، تقویم و ساعت و منطقه البروج، الفبا و خط نویسی، کاغذ و مرکب، کتاب و کتابخانه و مدرسه، ادبیات و موسیقی ، حجاری و معماری، سفال لعابدار و اسبابهای تجملی، یکتاپرستی و تک همسری اسباب آرایش و جواهرات ،نرد و شطرنج، مالیات بردرآمد، استفاده از دایه و شرابخواری و چیزهای فراوان دیگری برای نخشتین بار پیدا شده و رشد کرده و فرهنگ اروپایی و آمریکایی ما در طی قرون از راه جزیره کرت و یونان و روم از فرهنگ همین خاورمیانه گرفته شده."آرین ها" خود واضع تمدن نبوده بلکه آنرا از بابل و مصر بعاریت گرفته اند، و یونانیان نیز سازنده کاخ تمدن بشمار نمی روند، زیرا آنچه از دیگران گرفته اند بمراتب بیش از آنست که از خود بر جای گذاشته اند. یونان در واقع همچون وارثی است که ذخایر سه هزار ساله علم و هنر را با غنایم و بازرگانی از خاور زمین به آن سرزمین رسیده بناحق تصاحب کرده است. با مطالعه تاریخی مربوط به خاور نزدیک و احترام گذاشتن به آن در حقیقت وامی را که نسبت موسسان تمدن اروپا و امریکا داریم ادا کرده ایم. دورانت، ویل، تاریخ تمدن، مشرق زمین گاهواره تمدن. تهران 1365 ص 141